مراسم عروسی ترکمنها در گذشته،امین الله گلی

ساخت وبلاگ

 

 

عروسی ترکمن ها پر از رمز و راز است که به دوران های قدیمی زندگی آنها بستگی دارد. مراسم ازدواج در گذشته تا حدودی متفاوت تر از مراسم عروسی در حال است. ازدواج ترکمن ها در گذشته چندین مرحله داشته که عبارتند از:
مرحله اول، تصمیم گرفتن پدر و مادر و جلب موافقت پدر عروس که به آن «سوزآتمک»، یعنی اطلاع دادن می گویند. البته این مرحله بدون اطلاع داماد صورت می گرفته است.
مرحله دوم، تعیین وقت ساعت مناسب برای عروسی و آمدن دسته ای از زنان قبیله داماد به خانواده عروس که آن را «دوزدادرمگ / شیرینی رد کردن» می گویند.
مرحله سوم، تعیین شیربهای عروس مشکل ترین مرحله عروسی است که به عهده یاشولی های طایفه داماد می باشد.
در گذشته علاوه بر شیربها، مال اندرونی نیز به مادر عروس می دادند. که گاهی به آن «اتاقه بوریگ» نیز گفته می شد. یموت های چاروا قسمت اعظم شیربها را به صورت مال (گوسفند، گاو، قوچ، شتر) می پرداختند. ولی یموت های چمور به صورت پول نقد که در سال های مختلف فرق می کرد، می پرداختند.
در مورد شیربها می توان گفت که این عمل بیشتر جنبه هدیه دادن و گرفتن داشته است. به قول آندره میشل « پدر ضمن آنکه چند حیوان اهلی دریافت می دارد. به نوبت موقع عروس گرفتن این مال ها را به شخص دیگری واگذار می کند. در حقیقت حیوانات اهلی و زنان یک زنجیره ناگسستنی برای اتحاد اقوام است، قواعد و شیوه های حاکم بر این قراردادها و معاملات روشنگر ارتباط سمبلیک موجود بین حیوانات اهلی و زن می باشد که همان باروری است. زیرا حیوان بر قدرت اقتصادی و زن بر قدرت اقتصادی قبیله با بارور شدن می افزایند.» (1)
مرحله بعدی روز عروسی است که در خانه داماد یک روز قبل از آوردن عروس مراسم جشن و سرور برپا می کردند و همچنین جشن کوچکی نیز در خانه عروس برگزار می شد. از طرف پدر داماد پیک های اسبی به میان طایفه ها فرستاده می شد تا خبر ازدواج را اعلام کنند. و همچنین دو سه روز قبل از عروسی، هفت آلاچیق اطراف خانه داماد برای کمک و یاوری برپا می کردند.
ارابه های کوچک و بزرگ کنار خانه پدر داماد جمع می شوند و صدای بلند «قوتلی بولسون / مبارک باشد» و «حوش گلدینگز / خوش آمدید» از هر سو طنین انداز است. برای اینکه مجلس عروسی پرشورتر شود. از دسته های آواز خوان به نام «باخشی» استفاده می کنند. باخشی آدم مهم و قابل احترامی است، بایستی او را با اسب مخصوص به مجلس آورد و اصلا ترکمن ها فقط برای شعر و آواز پول زیادی خرج می کنند، در متن ترانه ها نبر و پیروزی بر دشمن و اتحاد که ابیاتی از شاعران بزرگ ترکمن (مختومقلی، امان ملا، قرقلو و ...) است خوانده می شود.
داماد در خانه دوست خود که «مصایب / مصاحب» گفته می شود جشن دیگری با شرکت همسالان و دوستان خود برپا می دارد. مادر داماد و مادر عروس هم، هر کدام در آلاچیق هایی از مهمانان پذیرایی می کنند و هر کدام از زنان با هدایایی می روند و در مقابل با هدیه دیگر بر می گردند.
روز بعد شتری آماده می کنند و روی آن را کجاوه ای می بندند که به آن «هالیق» می گویند و تعدادی «یاش اولی / ریش سفید» به طرف طایفه عروس به راه می افتند. داماد با مصایب خود منتظر آمدن عروس می شود و عروس هم از خانه خودشان به خانه عموی خود می رود. ریش سفیدان داماد بعد از صرف غذا به ریش سفیدان طایفه عروس می گویند: «خوب غذا را خوردیم موقعش رسید که برگردیم»، یکی از ریش سفیدان طایفه عروس می گوید: «به سلامت که می روید ولی هرچه با خود آوردید بدهید.» در این هنگام مقدار پولی را که در ازاء شیربها داده می شود به ریش سفیدان طایفه عروس می دهند و بعد از آن دعایی خوانده می شود و از آلاچیق بیرون آمده به زنانی که برای بردن عروسشان آمدند می گویند « ما اجازه گرفتیم شما عروستان را ببرید» و زنان به آلاچیقی که عروس همراه با «ینگه هایش» در آن نشسته اند می روند. ولی زنان طایفه عروس با گرفتن پای زنان طایفه داماد ظاهرا مانع بردن عروس می شوند که اصطلاحا به آن «گوفردیک» یا «آیاق آلماق» می گویند و عروس نیز با دستهایش گوشه آلاچیق را محکم گرفته ظاهرا از رفتن امتناع می ورزد.
این عمل که روزی جزء واقعیات عینی بوده به صورت رسم معنوی و به صورت سنت درآمده است. یعنی حوادث مشهود و عینی آن روز، به صورت سنت در آمده و با این لباس خود را به ما رسانده است.
به هر حال عروس را با روسری قرمز (کورته) سوار کجاوه می کنند. روسری قرمز نشانه خوشبختی بوده و مادر عروس مقداری آرد را به علامت سفید بختی به پیشانی عروس می ریزد.
در این موقع برادر عروس جلوی کجاوه را می گیرد و او نیز ظاهرا مانع از بردن عروس می شود، به هر طریقی او را راضی می کنند و عروس را به خانه داماد حرکت در می آورند.
در این موقع جوانان ده با پرتاب سنگ و کلوخ بر آنان نارضایتی خود را ابراز می دارند. البته قبل از بردن عروس زنان دو طرف، روسری کوچکی را می گیرند و به یکدیگر پرتاب می کنند و در هر پرتابی آبا و اجداد عروس و داماد را معرفی می کنند. کاروان دیگری جهیزه عروس را می برد. در ضمن عبور آنها از هر روستایی، مردمان ده برای خوشبختی عروس و داماد دعا می خوانند.
یک رسم قدیمی تر هم داشتند که از این قرار بود، عروس سوار بر اسب می شده در حالی که در دستش بره ای بود، داماد با دوستانش او را تعقیب می کرد تا بره را از دست عروس بگیرد. این عمل در واقع پیروزی داماد بر عروس بود، که آن عمل «گوگ بوری» یا گرگ سبز نامیده می شد.
در موقع آوردن عروس قسمتی از گوشت و استخوان سینه (گوسفند، گاو، شتر) که شکل مثلث را دارد و «دوش» نامیده می شود با سکه های نقره می آویزند و آن را به خانه عروس می برند و این عمل در هر عید قربان تکرار می شود.
همراه با رسیدن عروس به طایفه داماد شور و غوغا به حداکثر خود می رسد. مراسم «سچمک» اجرا می شود و هر کدام از قوم و خویشان داماد سکه های پول به طرف مردم پخش می کنند و از طرف دیگر مراسم اسب دوانی و گورشمک (کشتی گیری) آغاز می شود و بهترین اسب ها و برنده های کشتی، بایراق (جایزه) دریافت می کنند.
عروس را به خانه عموی داماد وارد می کنند. زنی از درون در آلاچیق را گرفته مانع ورود آنان می شود و تا هدیه ای به او ندهند در را باز نمی کند که به آن «قاپی ساقلاماق» می گویند. بعد از وارد شدن عروس و ینگه هایش در گوشه آلاچیق پرده ای به نام «توتی» کشیده می شود. دختران محل به دیدن عروس می آیند، از این لحظه به بعد عروس بایستی صورت خود را از پدر و مادر و قوم خویش عروس تا چند سال بپوشاند. این عمل را «یاشینماق» می نامند. در بین یموت ها کاملا چهره را می گیرند ولی در بین گوگلان و تکه، دهن را با روسری می گیرند و می پوشانند.
بعد از صرف ناهار آخوندی به وکالت از طرف عروس و داماد که به انتخاب خود آنان است نزد آخوند دیگری رفته مراسم عقد را برگزار می کنند. (توضیح این که در بین ترکمن ها مراسم عقد با وکالت انجام می گرفت و در ادارات رسمی به ثبت نمی رساندند.)
وکیل عروس اشاره به وکیل داماد می گوید «من از این مرد مقداری طلب دارم که همین الان می خواهم» وکیل داماد با ظاهری پرخاشگر می گوید «من از کجا به تو بدهکارم» و کار با یک دعوای ساختگی که به آشتی می انجامد پایان یافته و آخوند ضمن گذاشتن شیرینی در دست آنان خطبه عقد را می خواند و بعد طرفین از آبی که اصطلاحا «نکا سو / آب نکاح» گفته می شود می نوشند. در این حال چند زن منسوب به عروس و داماد بیرون از اتاق مشغول قیچی زدن هستند، به این اعتقاد که نیت هر دشمنی در حین خواندن خطبه عقد در دم تیز قیچی پاره شود. در ضمن برای عروس و داماد قلب گوسفندی را کباب کرده و به دو نیم تقسیم می کنند. نصف آنرا به عروس و نصف دیگر را به داماد می فرستند تا بخورند به این امید که قلب و دل آنها با هم باشد و هیچکس حق خوردن از این کباب را ندارد.
قبل از غروب آفتاب دست عروس و داماد را در دست یکدیگر گذاشته، زنان قبیله برای خوشبختی آنان شعر زیر را می خوانند که در واقع تعیین خط مشی آینده آنهاست:
«آلاجا کوینگ گیدرمه .................. آرپا چوروک ایدرمه
ساغ الی ساری یاغدا ................. سول الی سوق اوندا 
آغزلا قاپدرمه ............................. توی نیق لا دپدرمه
چایر کمین چرماشادینگ .............. مل لر کمین اورنا شادینگ
یوزدان یوزدان یوی دارادینگ .......... یوزلیگ کوینگ گیدرادینگ
آل یانقاقدان آفشرادینگ ............... آلا یورقان دفشادینگ
آی یوزلینی سانگا تافشردیم ........ سن حدایه تافشردیم»

ترجمه: پیراهن بد مپوشان، نان جو مخوران، دست راستش در روغن زرد، دشت چپش در آرد بگذار (کنایه از ثروت). نگذار کسی او را نیش بزند. مثل یونجه به هم بچسبید مثل ساقه درخت مو به هم بچسبید. پول های زیادی برایش خرج کن، پیراهن گرانبها برایش بخر، از لب های سرخش بوسه بگیر. ماه رو را به تو سپردم، تو را به خدا سپردم.
و سه بار این شعر تکرار می شود و در وسط هر بار داماد را با مصایبش به دور آلاچیق می گردانند و عده ای نوجوان با چوب و دست ظاهرا او را می زنند.

بعد مراسم «چای» است. به این معنی داماد و مصایبش با عده ای از نزدیکترین دوستانش به آلاچیقی که عروس در آن نشسته می روند و از دست تازه عروس چای می نوشند و هر کدام، هدیه ای می دهند و بعد از پرسیدن نام و سایر خصوصیات ایل و طایفه برمی گردند. فلسفه این چای خوردن به این علت است که چون عروس و داماد همدیگر را ندیده بودند این افراد و دوستان باعث باز شدن سر صحبت و حرف زدن عروس و داماد می شوند. از طرف دیگر در خانه مادر داماد بین قوم و خویش «سویجلیک هالتا» یعنی کیسه های کوچکی که از شیرینی و نقل و سکه در آن است و معمولا عروس با خود می آورد تقسیم می شود و معمولا 30 الی 40 تا است.
فردا عروس را به خانه خود داماد می آورند و به جای کلاه دخترانه (بوریک)، پیشانی بند پارچه ای و دایره شکل به نام «آل دانقی» بر سر او می گذارند که البته در بین گوگلان ها «هاسوی» گفته می شود.
بعد از دو روز عروس را به خانه خودشان بر می گردانند که در زبان محلی به آن «قایتارماق» می گویند و پس از یک سال دوباره با مقداری جهیزیه جدید به خانه داماد می آید و این رفت و برگشت 3 الی 4 بار تکرار می شود که عروس و داماد برای زندگی آینده پخته تر می شوند. در این مدت داماد به طور مخفیانه می تواند همسر خود را ملاقات کند. بعد از اینکه عروس را برای همیشه به خانه داماد می آورند، پدر عروس آمادگی خود را برای دیدار با داماد اعلام می کند که اصطلاحا آن را «یاراشماق / آشتی کردن » می گویند یعنی داماد با مصایب خود به دیدین پدر زن می رود و دم در آلاچیق می نشیند و از آلاچیق یک ظرف پلو برای او می آورند، مقداری پول یا جنس برای داماد پیشنهاد می شود که بگیرد و داماد با قبول کم و یا زیاد بودن مبلغ، پدر زن خود را می بیند.
اگر قبیله داماد نتوانست بطور کامل شیربها را بپردازد، طرف عروس حق دارند دخترشان را به آنها ندهند. در این صورت آگر عروس خود فرار کند و خود را به خانه داماد برساند دیگر حقی نخواهند داشت

پی نوشت:
1- جامعه شناسی خانواده و ازدواج، ص 80.

منبع:
سیری در تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمن ها، امین الله گلی.

عصر صحرا...
ما را در سایت عصر صحرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالمناف آق ارکاکلي asresahra بازدید : 2711 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1391 ساعت: 6 PM

لینک دوستان

نظر سنجی

نظر شما درباره ی وبلاگ عصر صحرا چیست

خبرنامه