طبق این كتیبهها، اوغوزها از نه قبیله تشكیل میشدند، هر چند نویسندگان متعدد اظهار می داشتند كه اوغوزها بیست و چهار قبیله بودهاند. نویسندگان كشور اوغوزها را از سیر دریا تا دریای خزر و از شمال دریای آرال تا خراسان می دانستند.
در نیمه دوم قرن نهم (میلادی) فتوحات اعراب تا تالاس كشیده شد، تا آنكه تركها تحت تأثیر اسلام قرار گرفتند و بعضی از قبایل ترك به اسلام گرویدند.
نام «تركمن» اولین بار در اواخر قرن دهم (میلادی) ظاهر شد، بررسی اصل و معنی كلمه «تركمن» نشان میدهد كه اوغوزهای غیر مسلمان اوغوزهای مسلمان را «تركمن» نامیدند. بعدها نام «تركمن» فقط بوسیله اوغوزها بكار رفت. هر چند كه نام اجدادی خود را فراموش نكردند.
حوادث بخش دوم قرن دهم و بخش اول قرن یازدهم نقش مهمی در تاریخ اوغوزها (تركمنها) بازی كرد. این حوادث شامل گرویدن آنها به اسلام و ظهور سلسله سلجوقی بود. در این زمان اوغوزها، خان نداشتند، بلكه یبغو (شاه) داشتند كه در كتیبههای تركی مغولستان هم از آن یاد شده است.
یبغو، مخصوصاً در زمستان در مسیر پست سیر دریا در یانگی شهر (شهر جدید) زندگی میكرد. اهمیتی را كه سیر دریا برای اوغوزها داشت،میتوان از گفته كاشغری استنباط كرد كه: رودخانه «اوزوك بدون هیچ گونه كم و كاست، همان اهمیتی را داشت كه سیر دریا برای اوغوزها داشت»، زیرا شهرهای آنها در آنجا قرار داشت و چادرنشینان متعلق به مردم آنها در سواحل آن زندگیمیكردند.
اغتشاش هنگامی آغاز شد كه یبغو سپاهی برای لشكر كشی بر ضد چند منطقه مسلمان نشین تركمن تدارك دید. دوكاك (دقاق) یكی از رهبران تركمن، یعنی پدر سلجوق، با یبغوی اوغوزها به نزاع پرداخت. سلجوق بینانگذار سلسله، بیم از آن داشت كه همسر یبغو، در صدد برانگیختن شوهرش بر علیه او بر آید، لذا او و همراهانش به منطقه مسلمان نشین تركمنها نقل مكان دادند. سلجوق دین اسلام را پذیرفت، در شهر جند مستقر شد، در جنگ بر ضد بیدینان، متفق تركمنهای مسلمان گردید، مأموران مالیاتی یبغو را دفع كرد، و تركمنهای مسلمان را از پرداخت خراج به او (یبغو) آزاد ساخت. بدین ترتیب مهاجرت تركمنها شروع شد،حادثهای كلیدی، نه تنها در تاریخ ترك، بلكه همچنین در تاریخ آسیای مركزی و خاورمیانه.
نقل مكانهای مردم ترك تا حدودی ناشی از احتیاج چادر نشینان به تصرف زمینهای مزروعی و تا اندازهای هم به علت درگیری در میان خودشان برای تصاحب چراگاهها بود. به گفته مروزی، یك قبیله ترك (قبچاقها) در نتیجه فشار خانچین مجبور به مهاجرت از شرق شدند، و قبیله قایی تركمن هم، به همان علت بدنبال آنها حركت نمودند و سرزمین قبچاقها را اشغال كردند. قبچاقها، تركمنها را ازسرزمینشان بیرون راندند و تركمنها به سوی غرب سرازیر شدند و زمینهای اوغوز (اغوز) مانقیشلاق را تصرف كردند. در آنجا چشمهها و چراگاهها یافتند. برخورد اوغوزها و پچنك، پچنكها را به سوی غرب راند.
در آغاز قرن یازدهم وضعیت در آسیای مركزی همچنان پیچیده به نظر میرسید. همچنانكه كتیبهها نشان میدهد، بعد از رو به زوال گذاشتن امپراتوری تركمن (اوغوز) اویغورها به عنوان جانشین اوغوزها بقدرت دست یافتند. آنگاهقره خانیان كنترل ناحیه بین چین و سیر دریا (تركستان چین فعلی و بخش شرقیتركستان روسها) را بدست گرفتند. در جنوب و جنوب غربی آسیای مركزی (افغانستان و خراسان ایران كنونی) غزنویان بعد از غلبه بر پادشاهی سامانیان ایران، به صورت نیروئی پر قدرت در آمدند. تركمنها در روابط بین این پادشاهی های ترك آسیای میانه، با حفظ روابط خوب با قرهخانیان نقش مهمی بازی كردند. اما از حملات غزنویان شدیداً آسیب دیدند، و مخصوصاً از دشمن دیرینه شاه ملك، حاكم تركی كه در آن زمان در جند حكومت میكرد.
تحت رهبری داهیانه دو برادر، طغرل و چاغری (چغری)، نوههای سلجوق، تركمنها، غزنویان را در دندانقان (بین مرو و سرخس) در 1040 میلادی شكست دادند. به علت پیروزی های زیاد، طغرل و چاغری، هر دو، شاه شاهان نامیده شدند. عنوانی كه بعدها كلمه عربی سلطان . جای آن را گرفت. سلاطین سلجوقی، منطقه نفوذ خود را در اكثر پهنه آسیای مسلمان نشین گسترش دادند; سرزمین سیردریا كه موطن اصلی آنها بود، دیگر برای آنها اهمیتی نداشت. سلطان آلپ ارصلان (10361- 072) فقط در 1065، بعد از پیروزی های پردامنه كه منجر به فتح جند و ساوران شده بود. در سیر دریا حضور پیدا كرد. سلاطین سلجوقی كه مسلمان بودن خود را مقدم بر ترك بودن خود میدانستند، به سرزمین مرزی امپراتوری خود كمتر توجه داشتند و با اشغال آن توسط دیگر قوم ترك - قبچاقها- مخالفت نمیكردند. در نهایت، سلاطین سلجوقی نسبت به سرنوشت مردم تركمن بطور كلیبیتفاوت شدند. ابوالغازی در این مورد چنین میگوید، «سلجوقها خود تركمن بودند، اما آنها مردم خودشان، تركمنها، را فراموش كرده بودند.
در نتیجه بعضی از تركمنها در سالهای 1058 و 1153 میلادی برضد سلاطین سلجوقی قیام كردند. با اینهمه بیشترین قسمت تركمنها در خلال فتوحات سلجوقی در غرب، مخصوصاً بعد از پیروزی بر امپراتوری بیزانس در ملازگرد در سال 1071فرصتهای جدیدی برای بدست آوردن زمین بیشتر یافتند، در نتیجه این پیروزی، آسیای صغیر و آذربایجان با مهاجرت بیشمار تركمنها، به سر زمین ترك نشین بدل شد. بعدها این ترك سازی با فرا رسیدن پناهندگان تركمن - كه بر اثر حملات مغول به آسیای مركزی از آنجا گریخته بودند- شدت یافت.
بدین ترتیب اكثر تركمنها كه دنباله رو سلجوقها بودند، به سوی غربمهاجرت كردند. بقیه آنها، كه نیروی تحلیل رفتهای بود، در آسیای مركزی، درنواحی مانقیشلاق، ماوراءالنهر و خراسان باقی ماندند. سرنوشت تركمنها در آسیایمیانه دگرگونی جدیدی یافت.
تأسیس خانات خیوه و تركمنها
بعد از حمله مغولها به آسیای مركزی، تیموریان بقدرت رسیدند و تركمنها برتری آنها را پذیرفتند و به آنها خراج پرداختند. در پایان قرن پانزدهم محمدخانشیبانی، رهبر ازبكها، حكومت آخرین تیموری را واژگون كرد و به آسیای مركزیغلبه یافت . با آغاز قرن شانزدهم قدرت فزاینده قزاقها و ظهور شاه اسمعیل مانع پیشرفت بیشتر ازبكها شد. تعصب شاه اسمعیل در ترویج مذهب شیعه اسلام بود كه رقابت و نفرت بین ازبكهای سنی مذهب (هم چنین عثمانیها در غرب) و ایرانیها را پدید آورد. ایرانیها ازبك را در 1510 نزدیك مرو شكست دادند، اما بعد از شكست شاه اسمعیل بدست عثمانیها، ازبكها دوباره قدرت یافتند و دو خانات مستقل تشكیل دادند; یكی در سمرقند و بخارا و دیگری در خوارزم (خیوه) تأسیس خانات خیوه یكی از نقاط عطف تاریخ تركمن بود.
ساكنان خیوه را ازبكها، كه مسلط بودند، و تركمنها تشكیل میدادند. به گفته ابوالغازی، كه تاریخ او تنها منبع معاصر درباره این دوره تاریخ تركمن است. حسادت و ستیزه شدیدی میان تركمنها و ازبكها، اربابان قدیم و جدید، وجود داشت. چنانچه خان به یكی توجه میكرد، قطعاً با مخالفت دیگری روبرو میشد.
شركت ازبكها و تركمنها در اداره خانات خیوه به تركمنها، لااقل یكبار دیگر درسطحی كم فرصت حكومت داد. اما همین (امر) مخصوصاً در خلال جنگهای ازبك- صفوی، در قرن شانزدهم و هفدهم و در عملیات جنگی بر ضد خانات بخارا، دردسر فراوانی برای آنها آفرید. تركمنها به هنگام مبارزات بر سرجانشینی خان هم، كه معمولا بعد از مرگ یك خان حادث میشد، متحمل خسارات میشدند، بخصوص وقتی كه ابوالغازی تدارك خان شدن را میدید، دچار خسران گردیدند.
مهاجرت تركمنهای تكه از مانقیشلاق به آخال
تركمنهائی كه در منطقه مانقیشلاق و بالخانها زندگی میكردند، از سایر تركمنها كه در خوارزم، خراسان و استرآباد زندگی میكردند، كمتر در رنج بودند، بعضی اوقات، تركمنهای دو ناحیه اخیر از حملات ایرانیان شدیداً آسیب میدیدند. شبه جزیره مانقیشلاق و بالخانها، بدلایل استراتژیكی و نظامی، تا تجاوز قالموقهای استپهای قزاق در اوائل قرن هفدهم، دور از مسیر سپاهیان تجاوزگر بود. از این رو تركمنهای مانقیشلاق در اینجا به مدت بیش از ششصد سال در آرامش نسبی زندگی كردند. به گفته ابوالغازی اكثر تركمنهای مانقیشلاق از قبیله سالور بودند; تركمنهای یموت و تكه از آن منشعب شدند. به مرور تركمنهای تكه به منطقه مانقیشلاق تسلط بیشتری یافتند و یموتها به منطقه بین بالخانها و كوپت داغ و خیوه. اما تكهها در معرض تجاوز قالموقهای استپهای قزاق قرار گرفتند. آنها توسط قالموقها دوبار در حدود 1369 و در 1700 از مانقیشلاق بیرونرانده شدند. در نتیجه فشار قالموقها، تكهها كه به جنوب رو آورده بودند، بعد از اخراج بعضی تركمنهای یموت و یمرهلی، منطقه بین بالخانها و كوپت داغ را اشغالكردند.
تركمنهای تكه بعد از مستقر شدن در این منطقه با خان خیوه روابط دوستانه برقرار كردند، اشخاص گروگان به نشانه وفاداری فرستادند و به او خراجپرداختند. به گفته گرودكوف، خان خیوه به خانهای تكه در صورت تقاضایشان یارلیق (فرمان) میفرستاد.
بر اثر فشار همین قالموقها بود كه گروه كوچكی از تركمنهای مانقیشلاق بجای اینكه بدنبال سایر خویشان خود به بالخانها بروند، بداخل سرزمین روسیه، حدود حاجیطرخان، مهاجرت كردند و از مقامات روسیه تقاضا نمودند كه آنها را بهعنوان تبعه روسیه بپذیرند. تقاضای آنها مورد قبول روسها قرار گرفت و آنها اولین تركمنهای تبعه روسیه شدند.
تركمنها در صدد دوستی با ایرانیان هم برآمدند، اما این امر دوام نیافت. وقتی نادرشاه در ایران بقدرت رسید، رابطه بین قبایل تركمن و ایرانیها به علت رقابت و سوء ظن یكبار دیگر بدتر شد. چون در این دوره حوادث بسیاری مربوط به روابط ایران و تركمن بوقوع پیوست، بهتر است در این باره بیشتر صحبت شود.
نادرشاه خود تركمن و از قبیله افشار بود و در 1688 در دره گز نزدیك مرز تركمن (تركمنستان فعلی) بدنیا آمد. در آغاز دوره حكومتش با رهبران نظیر خودش كه شهرهای خراسان در كنترل آنها بود، درگیر شد، اولین لشكر كشیاش به نسا و درون صورت گرفت كه در دست قبایل تركمنهای تكه، علیایلی، یموت و امرالی بود. نادر به كمك كردهای قوچان، تركمنها را شكست داد و آنها را مجبور به اطاعت از خود كرد. اما وقتی كه او از رقیب عمدهاش ملك محمود حاكم مشهد شكست خورد تركمنها از او سرپیچی كردند و با دشمن او پیمان بستند. نادر كه از این عملبه خشم آمده بود، با حمله به آنها دست به كشتار و غارت آنها زد. این عملنفرت و سوء ظن شدیدی بین نادر و تركمنها پدید آورد.
در سال 1730، بعد از شكست افغانها و فتح هرات، نادر طرح وارد كردن ضربه همزمان دیگری به تركمنهای قبایل یموت و گوگلان را ریخت. اما تركمنها از تدارك او آگاهی یافتند و در جهت خیوه عقب نشستند. نادر به خراسانیها دستور داد كه هیچ گونه داد و ستد با تركمنها نداشته باشند. در سال بعد در سال 1732، تركمنها به سرزمین خودشان برگشتند و اطاعت خودشان را از نادرشاه اعلامكردند. نادر از آنها خواست یك هزار جوان در اختیار او بگذارند تا در جنگ با عثمانیها در غرب شركت كنند. وقتی آنها از برآورده شدن این درخواست امتناع كردند، نادر ضربه شدیدی بر آنها وارد كرد، عده زیادی از تركمنها را كشت و زنها را به بردگی فروخت. آنهائی را هم كه جان سالم بدر برده بودند تا بالخانها تعقیب كرد. در سال 1739 - وقتی نادر در هندوستان بود- تركمنها در یك لشكركشی ازبكها، تحت فرماندهی ایلبارس خان، خان خیوه، بر ضد ایران به ازبكها ملحق شدند و ناحیه خراسان را غارت كردند. این دستاویزی شد كه نادرشاه در سال بعد 1740 خانات آسیای میانه را فتح كند. تركمنها به علت كینهای كه از ایرانیها و نادرشاه داشتند، مخصوصاً هنگام فتح خیوه سرسختانه در برابر او مقاومت كردند. اما باز هم شكست خوردند و به سختی تنبیه گردیدند. در 1741 وقتی نادر بعد از فتح خیوه وارد مانقیشلاق شد، بعضی از تركمنها به خاك روسیه گریختند و از روسها تقاضای حمایت كردند. بعد از مراجعت نادر به ایران روسها نمایندگانی به این تركمنها فرستادند و از آنها خواستند، تبعه روسیه شوند. اما تركمنها این پیشنهاد را رد كردند. به همین جهت در سالهای بعد روسها درخواستهای این گروه كوچك تركمن را جدی نگرفتند، چونكه امتیازی برای آنها نداشت.
وقتی نادر شاه در سال 1747 كشته شد، جای شگفتی نبود كه تركمنها اولینقیام كنندگان بر ضد دولت ایران شوند. تجاوز ایران برضد تركمنها آنچنان بیرحمانه بود كه تركمنها تلفات بسیار زیاد دادند. بازتاب این حوادث دردناك را میتوان به آسانی در شعر تركمن مشاهده كرد.
مختومقلی شاعر ملی تركمنها كه در آن عصر میزیست و خود دوبار در ایران اسیر بود، آلام وارده به تركمنها از سوی قزلباشهای ایران را توصیف كرده، (خطاب به نادرشاه) چنین سروده:
تو كشور من و گلزارش را ویران كردی كشور زیبای مرا غرق خون كردی
و ادامه میدهد:
تو مرا از پدر، مادر و برادر جدا كردی و كل دنیا را برایم، ای فتاح تیره كردی
واضح است كه هیچ یك از قبایل تركمن مایل نبود هیچ گونه حاكمیت ایران را بر كشور خود بپذیرد. آنها هرگز نمیخواستند تابعیت روسیه را هم قبول كنند. دلیل دادخواهی آنها واضح بود، آنها نیازمند یاری موقت كشوری نیرومند بر ضد تهاجم پیدرپی دشمنانشان بودند. با این همه در سال 1763 روسها با دلگرمی از دادخواهی پیشین تركمنها، كمكم افزایش نفوذ و بازرگانیشان در ناحیه مانقیشلاق را با ایجاد مركز تجارتی، همراه استحكامات نظامی در خاك تركمنها، مورد توجه قرار دادند. اما روسها مجبور شدند اجرای این برنامه را به تأخیر اندازند، زیرا تركمنها فكر ایجاد قلعه نظامی روسها را در كشورشان رد كردند.
تركمنها در ربع چهارم قرن هجدهم توانستند بخوبی نیرو بگیرند. اما در اواخر همان قرن وقتی سلسله قاجاریه كه تازه در ایران بقدرت رسیده بود، تعقیب سیاستخصمانه را بر ضد تركمنها شروع كرد، دشمنی دیرینه بین ایرانیها و تركمنها باشدت زیاد از سر گرفته شد.
محمت سارای
ترجمه: قدیر وردی رجایی
برگرفته از فصلنامه یاپراق
عصر صحرا...
ما را در سایت عصر صحرا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : عبدالمناف آق ارکاکلي asresahra بازدید : 446 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1391 ساعت: 2 PM