انسان شناسی زبان شناختی فرهنگ ترکمن به قلم عقیل تقوی

ساخت وبلاگ


باورها و پيامدهاي فرهنگي و اجتماعي آنها

باورها به لطف و كرامت الهي در وجود و هستي آدمي راه يافته اند و همچون امواج نوراني بر مخيله اش مي تابند باورها فكر و انديشه آدمي را بارور مي سازند و اگر چه از روزگاران كهن مي آيند ولي در انديشه هاي بلند خويش اولي ترين دين و آيين را بر مي گزينند و شگفتي مي آفرينند.

امروزه در فرهنگ مردم نقاط مختلف جهان مراسم و شعائر و سنتها ، پيوندي ناگسستني با باورهاي مردمي دارند و اين باورها آنچنان ژرف و عميق اند كه قرنهاي متمادي است باقي مانده اند و بويژه پس از ظهور اسلام ، بواسطه عمق عقايد و باورهاي ماوراژءالطبيعه ، چنين آئينها و توجهات در وجود آدميان به يقين بدل گشته اند. از هزاران سال قبل تمدن قديم جهاني را به كانون هاي چندگانه به لحاظ محيط طبيعي و تحولات اجتماعي تقسيم كرده اند. از جمله كانونهاي كهن آن روزگاران سرزمينهاي آشور و كلده با تمدن و باورهاي مرسوم آنها در بابل و بين النهرين است كه قدمتي حدود 2300 سال قبل از ميلاد دارند. دراين رابطه نبايد از پايتخت پر آوازه آنها يعني بابل (بابليون ) و همين طور نينوا بسادگي گذشت قسمت جنوبي بين النهرين مهد تمدن قديمي بشمار مي رفته است.

آشوريها در بين النهرين عليا و بابل در بين النهرين سفلا قرار داشتند. باورهاي كهن آشوريها با سومريها در دو هزار سال قبل از ميلاد ، فرهنگي مخلوط را بوجود آورده بودند و اگر چه ابتدا پايتخت خود را بابل مي دانستند ولي بعد نينوا را پايتخت تعيين كردند.

در مورد باورهاي مذهبي بابليها چنين آورده اند ، پس از پيروزي «دين ماردك» در 1700 ق.م خدايان سومريها محفوظ ماندند ولي به مرور با باورهاي آشوريها تلفيق شده،محدود گرديدند. مثلاً در كلده و بين النهرين و ديگر كشورهاي همجوار آنها ، عقيده و باور بزرگي پس از مرگ وجود داشته است. ازجمله باورهايي كه به صورت مرده پرستي در هندوستان ، يونان ، روم ، مصر مرسوم بوده است. حتي كلدانيها براي مقابله با شيطان مجسمه گاوهاي بالدار يا سر انسان را در طرفين خانه ها و عمارات جاي مي دادند.

بالاخره پس از ورود ايرانيان و تصرف آن سرزمينها بوسيله كورش وهخامنشيان باورها و آئين هاي ايران باستان در آنجا نفوذ و گسترش يافت. در همسايگي اين كانون قديمي كشور چين با تاريخي سه هزار سال ق.م قرار داشت كه پيرو آيين و باورهاي بودائي ، كنفسيوس و ديگر آئين هاي جنبي آنها بودند. از جمله «سرزمينهاي همجوار درمنطقه ، سرزمين هندوستان بود كه از شريعت و قانون و حكمت الهي و فلسفه برخوردار بوده و با چين وافغانستان در ارتباط مدني و فرهنگي نزديك بوده است. باورهاي اوليه هند را برهمائي گفته اند كه زمينه ساز موجوديت باورهاي بودائي و هندو بوده است.

مهمترين تجلي آيين هندو را بايد در آيين برهمني جست . اين آيين برسه خداي برهماي آفريننده و شينوي نگهدار و ويسواي ويرانگر استوار بود. برهمن مشتمل بر فرقه هاي متفاوتي است

همان طور كه بيان شد باورهاي هر قوم نقش بسزايي در فرهنگ و زندگي اجتماعي آن قوم دارد و اين باورها گاهي تقويت كننده برخي از رفتارها و خصلتها و ضعفهاي اخلاقي آن قوم مي باشد دربين اقوام مختلف جهان قومي در تركمن صحراي ايران بنام قوم تركمن زندگي مي كنند كه داراي باورهايي در زندگي روزمره خود مي باشند كه در اين مقاله كوشش شده است نقش اين باورها در زندگي اجتماعي اين قوم را بررسي نماييم.

گروههايي كه هم اكنون «تركمن» ناميده مي شوند قبلاً «غُز» ، «غوذ» و يا »اُغوذ» ناميده مي شدند كه از نام جد مشترك آنها يعني «اُغوزخان» گرفته شده بود. در اينكه چرا آنها تركمن ناميده شدند دليل قانع كننده اي وجود ندارد. تنها در كتب قديمي به اين مطلب بر مي خوريم كه تركمنها در جواب «توكي هستي» مي گفتند «ترك من» يعني من تركم و نيز گفته شده است كه لفظ تركمن براي تمايز آنها از تركها داده شده است كه نخست «ترك مانند» بوده و در اثر كاربرد در طي زمان و به مرور به «تركمن» تغيير شكل يافته است

گروهي نيز معتقدند كه تركهاي اوغوز ، پسوند «من» را به اين دليل بر واژه ترك افزدوه اند كه ساير تركها را مردمي غير خالص و اصالت باخته مي دانند و در مقابل ، خود را ترك اصيل و با فرهنگي خاص مي شناسند بدين جهت گفته اند تركمن «ترك اصيل و واقعي من هستم ».

دسته اي ديگر واژه ترك را در معني شجاع و ساده دل گرفته اند به اعتبار اين كه اوغوزها مردماني شجاع و درعين حال ، ساده دل و صميمي بوده اند. در اين پسوند « من» از روي مبالغه به ترك تركيب شده است واژه تركمن را در معني شجاع و ساده دل پديد آورده است. گروهي نيز پسوند «من» را در معني (مثل ومانند) مي گيرند و از تركيب آن با واژه هاي ترك معناي مثل و مانند ترك را اراده مي كند.

در قرن 11 ميلادي 5 ه.ق نظر تركمن = مانند و شبيه ترك ، گسترش يافت و در قرن 14 ميلادي اين مورد تأييد بيشتري قرار گرفت.

ابوالغازي در تأييد نظريه فوق مي گويد:«تاجيكها به اغوزهاي ساكن ماوراءالنهر كه از جاهاي ديگر آمده بودند و در نتيجه تغيير آب و هوا ، شكل وصورت ، حالت و رنگ چهره آنها از حالت اوليه بر مي گشت لفظ تركمن را بكار برده اند يعني «كسي كه ترك نيست بلكه شبيه ترك است» خواجه رشيد الدين نظريه فوق را تأييد كرده است.

عده اي ديگر از واژه تركمن ، مفهوم ترك با ايمان را اراده ميكنند يعني تركهايي كه به اسلام ايمان آورده ، مسلمان شده اند.

تركمن بودن سه شرط اساسي دارد: هر تركمن بايد در شجره تركمنها جاي داشته باشد و يا اينكه از نوادگان فرزندان دست دوم تركمن باشد و بايد بتواند به لهجه تركمني صحبت كند و سرانجام مسلمان سني حنفي باشد.

 

 

تركمن صحرا:

تركمن صحرا در شمال شرقي ايران و در جنوب كشور تركمنستان و اقع شده است . تركمن صحرا جلگه اي است كه داراي برآمدگيهاي زيادي نيست و در مغرب تا درياي خزر ادامه دارد. فقط در قسمتهاي غربي آن بلنديهايي وجود دارند كه كوههاي خراسان را به رشته كوههاي البرز متصل مي كنند. جلگه وسيعي در ميان اين كوهها بچشم مي خورد اين كوهها باعث مي شوند كه تركمن صحرا از بادهاي خشك جنوبي و غربي در امان باشد در نتيجه اين جلگه بسيار سرسبز و حاصلخيز است لايه هايي كه تركمن صحرا شكل مي دهند ، از رسوبهايي بوجود آمده اند كه در دوران چهارم زمين شناسي ذ خير ه شده اند. دراين سرزمين مردماني كه زندگي مي كنند همان تركمنها مي باشند. تركمنها نيز مانند ساير اقوام ديگر داراي باورهايي  مي باشند كه اين باورها و عقايد نقش بسزايي در زندگي روزمره آنها دارند كه چندين مورد از باورها و عقايد آنها عنوان و نقش آنها نيز در زندگي اجتماعي آن مردم بررسي مي گردد:

خوابهاي عجيب پادشاه: 

از جمله افسانه هاي قديمي تركمن « خوابهاي عجيب پادشاه» نام دارد كه ماجراي خوابهاي عجيب  و غريب پادشاهي در سه نوبت است . بار اول پادشاه خواب مي بيند كه از آسمان روباه مي بارد پس از چند سال در خواب دوم خود     مي بيندكه از آسمان گرگ مي بارد و بالاخره پس از چندي بار سوم خواب مي بيند كه از آسمان گوسفندي مي بارد پيرمردي كه بتوصيه يكي از وزيرانش براي تعبير خواب شاه مي ايد چون خود از تعبير خواب عاجز مي ماند، تعبيراتي كه مار سر راهش بر او مي گويد را تحويل شاه مي دهد وكلي انعام و طلا وجواهر   مي گيرد ولي هر بار بخاطر طمعي كه داشت از دادن سهم ما ر كه خواب شاه را تعبير مي كرد خودداري مي نمود و حتي در بار دوم به مار با شمشير حمله كرد ولي موفق نشد. بالاخره پيرمرد پس از تحويل تعبير مار از خواب سوم به پادشاه اين بار نادم و پشيمان نزد مار رفت و گفت همه انعام مال شما ولي مار در پاسخ پيرمرد كه طلا و جواهرها را قبول نمي كرد گفت : من با اين كار خواستم تورا بيازمايم بار اول مثل روباه گولم زدي ، بار دوم مثل گرگ بمن حمله كردي و بار سوم هم مثل گوسفند مطيع و آرام به حق خود قانع شده پيشم آمدي. پيرمرد پس از گفته هاي مار به راه افتاد ولي از ماجرا درس بسيار آموخت و آن اينكه نبايد فريبكاري كند، نبايد زير قول خود بزند و ديگر اينكه بايد به حق خود راضي باشد.

از اين افسانه تركمني آموخته شده است كه انسانها در زندگي بايد صادقانه زندگي كنند و فريبكاري و حيله سرانجامي ندارد و ديگر اينكه انسان بايد در زندگي اجتماعي به قولي كه به ديگران ميدهد وفادار باشد اگر چنانچه خوش قول نباشد اعتبار خود را در زندگي از دست مي دهد وا ينكه بايد به حق خود قانع باشد و از طمع ورزي بدور باشد و حقوق ديگران را نيز در زندگي اجتماعي خود مدنظر داشته باشد و به آنها احترام بگذارد تا اينكه به حقوق خود ايشان نيز ديگران احترام قائل شوند.

اين افسانه به قوم تركمن مي آموزد كه انسان بايد صداقت و وفاداري به عهد و پيمان  و احترام به حقوق ديگران را بايد سر لوحه زندگي خود قرار دهد واين ا فسانه تأثير بسيار مثبتي بر زندگي اجتماعي آنها دارد.

تاجمد ترسو:

ازديگر روايات عاميانه و سرگرم کننده افسانه تاج محمد ترسو (تاجمد قورقوجيق) و ديوات که آموزه اي از زيرکي و هوشياري است وطي آن به کودکان و نوجوانان گفته مي شود که نبايد باور ترس را به سادگي در دلهايشان راه بدهند وبراي غلبه بر ترس بايستي مبتکر باشند.

يکي بود، يکي نبود مردي بود به اسم تاج محمد که آوازه ترسو بودنش همه جا پيچيده بود و با همسرش در گوشه اي از روستا زندگي مي کرد. شبها از صداي زوزه شغالها خواب به چشمانش راه نمي يافت حتي روزها هم از ترس ديدن روباه پيري که از حوالي خانه اش مي گذشت جرأت بيرون آمدن از خانه را نداشت بالاخره روزي از روزها با اصرار فراوان همسرش دل به دريا زد و بيرون آمد اما ناگهان در مقابل خود ديوي ديد و لرزه به اندامش افتاد. ديو که آدميزاد را همواره رقيب خود مي پنداشت به قهرمان تر سوي ما پيشنهاد کشتي گرفتن داد وشرط را به اين گذارد که اگر او را بر زمين زد تاج محمد ترسوي ما را با خود ببرد. قهرمان ترسو چاره اي نداشت و بفکرش فشار آورد وابتدا از ديو خواست تا دست بدور کمرش ببرد پس از آن ديو هم از او خواست دست را بدور کمرش قلاب کند. مرد ترسوي ما نگاهي بدور کمر ديو انداخت و مردد و کنجکاو به اطراف خود نگاه مي کرد. بالاخره با صدائي شک آلود گفت آه خداي من چه بکنم وباز هم به اطراف خود نگاه کرد ديو با تعجب از تاج محمد ترسو پرسيد هان چه شده زود باش چرا معطلي. چرا به دور و برت نگاه مي کني؟ قهرمان ترسوي ما با قيافه اي مصمم و جدي رو به ديو کرده و مي گويد: هيچ فقط به اطرافم نگاه ميکنم و به اين فکرم ترا روي کدام تپه پرتاب کنم. ديو از اين گفته به هراس افتاد و از کشتي گرفتن طفره رفت ولي پيشنهاد مي کند روز بعد، صبح زود بر بالاي کوهي حاضر شوند و پيشنهادات خود را مطرح نمايند.

تاج محمد ترسو با بکارگرفتن فکر خود قورباغه اي در شلوارخود جاي داد و لاک پشتي را هم زير پيراهن مي گذارد و آنگاه مشتي پشم شتر را زير بغل خود جاي مي دهد و تخم مرغي را هم با خود مي برد و آفتابه پر آبي را نيز بهمراه    مي برد. به ترتيب تخم مرغ و آفتابه را در زير زمين چال مي کند و منتظر ديو مي ماند. بالاخره وقتي ديو رسيد مرد ترسو ابتدا پيشنهادات خود را عبارت از نشان دادن کک و شپش و موي زير بغل است را پيش مي کشد و به ترتيب قورباغه را بجاي کک و لاک پشت را به جاي شپش نشان مي دهد و پشم شتر را از زير بغل بيرون ميکشد. ديو کم کم دچار هراس مي شود تا اينکه مرد ترسو اين بار با لگد بر روي تخم مرغ مدفون شده در خاک زرده آن بيرون مي زند وسپس با لگد به آفتابه آب از لوله آن بيرون مي آيد. و بالاخره ديو نگران و هراسان اين بار با قبول باور ترس از آدميزاد پا به فرار مي گذارد و ديگر پيدايش نمي شود.

در ترکمن صحراي ايران با توجه به زندگي کوچ نشيني و صحرا نشيني وايلي تراکمه و دشوار بودن شرايط زندگي از ابتدا جهت غلبه بر مشکلات زندگي بايد فرزندان خود را آماده کنند و با ارائه افسانه ها و داستانهاي پند آموز بتوانند روحيه مبارزه با مشکلات اجتماعي و سياسي موجود در سر راه با ايجاد حس خودباوري و بيرون راندن ترس از بدن و با انديشه و تدبير لازم بر مشکلات غلبه کنند که افسانه تاجمد ترسو يکي از افسانه هاي پند آموز مي باشد که بعنوان يک ابزار از آن در بين تراکمه استفاده مي شود.

 

 

 

آق پاميق:

آق پاميق از جمله داستان کلاسيک و آموزنده اي است که در ميان دختران و پسران نوجوان و جوان ترکمن بيان      مي شود  و بعنوان باوري عميق به همبستگي هاي خانوادگي و فداکارانه ، موجب پند واندرز و بقاء آنان مي گردد.

در اين داستان هفت برادر در شوق تولد خواهري روز شماري مي کنند ولي با فکر و حيله زن همسايه از تولد خواهرشان آق پاميق بي خبر مي مانند وا ز فرط ناراحتي سر به کوه و جنگل مي زنند. از طرفي مادر نيز آق پاميق را از داشتن هفت برادر دلاور بي خبر مي گذارد . براساس روايتي آق پاميق پس ازمدتي از وجود هفت برادر خود مطلع    مي شود. لذا براي يافتن آنها به باور و گفته هاي پيرزني مي نشيند و نان گرد ترکمني را مي چرخاند و قرار بر اين است بهرجا که نان در حال چرخش ايستاد و يا بدر هر خانه اي که خورد آنجا محل برادران او باشد. بدين ترتيب آق پاميق از محل برادران خود آگاه مي گردد ولي خود را از برادرانش پنهان مي کند و هر روز در غياب آنان به شستن لباسها و همچنين مرتب کردن خانه مي پردازد. براي روشن کردن آتش جهت تهيه غذا باجبار به خانه دوي ر فته از او در خواست زغال و آتش مي نمايد. ديو پس از دادن آتش بدنبال آق پاميق راه مي افتد و با اطلاع از حضور برادران وي براي خوردن برادران آق پاميق آماده مي شود ولي اين دختر فداکار از ديو مي خواهد از اين کار صرف نظر  کند و در عوض قبول مي کند ديو هر روز، مقداري از خون سر انگشتان دختر را بمکد. ديو خونخوار هم اين پيشنهاد را           مي پذيرد. پس از آن رنگ رخساره آق پاميق روز به روز پريده تر و رنجور تر مي گردد و تا درجه ضعف و بيماري پيش مي رود از طرفي برادران نيز با ديدن آماده بودن غذا و روشن بودن اجاق و مرتب بودن خانه متعجب مي شوند و تکرار اين عمل در هر روز آنها را کنجکاوتر مي نمايد و بالاخره با جستجوي فراوان از موضوع خبردار مي شوند. و در اسرع وقت به محل اقامت ديو مراجعه کرده وبا دلاوري به کشتن ديو مي پردازند و آنرا از پاي در مي آورند و خواهر را نجات مي دهند. حس فداکارانه آق پاميق باعث شد برادران از مرگ حتمي نجات يابند و همين طور حس همبستگي خانوادگي باعث شد برادران خواهر خود را  نجات دهند.

دراين افسانه که درسي براي تراکمه شده است نقش فداکاري و احساسات خانوادگي در بين مردم را عامل اصلي پيروزي آنها در امور اجتماعي مي باشد. با توجه به اينکه تراکمه زندگي ايلي داشته اند پس اين داستان مظهر فداکاري و اتحاد خانوادگي جهت غلبه بر مشکلات سر راه زندگي مي باشد و باعث ايجاد روحيه و احساس همبستگي در بين خانواده آنها مي گردد

گوراغلو در باورهاي تراكمه

منظومه گوراغلو احتمالاً از آسياي ميانه و بوسيله تركمنهاي سلجوقي و غز به آذربايجان و سرزمينهاي آناتولي و ارمنستان وديگر نقاط برده شده است. گفته اند روايت تاريخي و تركمني آن واقع گرايانه تر بنظر ميرسد. برخي از نويسندگان آذربايجان براين باورند كه زندگي گوراغلو ، نظر نواحي ديگر مثل خاورنزديك ، قفقاز و آسياي ميانه را بخود جلب كرده است. آنچه مسلم است حماسه گوراغلو باوري است استوار در نزد خلق هاي آسياي ميانه و آذربايجان ارامنه ، گرجي ها و تركها كه در هر منطقه بسته به فراخور محيط زيستي و باورهاي قومي تغييراتي در آن بوجود آمده است. درباره منشأ حماسه گوراغلو استاد حبيب ساهر مي نويسدبدون شك گوراغلو از پرسوناژهاي ادبيات باستاني ترك است كه بايد سرچشمه آن در آسياي ميانه باشد پس از اسلام در نواحي غربي آسيا با حوادث اجتماعي و سياسي زمانه همرنگي پيدا مي كند.

به سبب قهرمانيها و از خود گذشتگي هاي گوراغلو و يارانش در جهت فشار به سرمايه داران و زراندوزان و رسيدگي به قشر فقير وضعيت جامعه بعنوان مظهر مبارزه با ظلم و ستم و دستگيرنده فقرا و نيازمندان تبديل شده است كه مختصر قصه او بشرح ذيل است:

نوزادي در داخل يك گور پيدا مي شود و به همين جهت او را گوراغلو يعني فرزند گور صدا مي زنند ولي بعدها معلوم مي شود كه او پسر پهلوان ، آدي بي (بيك) كه به تازگي مرده بود مي باشد و مادرش او را داخل گور قرارداده و نام اصيلش «روشن» است. خونكارخان دايي گوراوغلو كه نامش « مومين» است را مي كشد و چشمان پدر بزرگش جغالي بي را كور مي كند. گوراوغلو پيش پدربزرگش «جغالي بي » و گول اندام همسر «مومين» بزرگ مي شود. روزي يكي از سرداران ، خونكارخان بنام «عرب ريحان» ، گول اندام را مي دزدد و با خود مي برد. گوراغلو ا زكودكي خود را براي گرفتن انتقام از اين خان ستمگر و اطرافيانش آماده مي كند. گوراوغلو خشمگين چهل پهلوان و هم سنگر بر گرد خود مي آورد و سوار بر قيرات افسانه ايش مي شود و رشادتهاي بسياري از خود نشان مي دهد. تمام يورشهاي خونكارخان و عرب ريحان را دفع مي كند و بر آنها پيروز مي شود. گوراغلو در باور تركمنها سمبل شجاعت ، مردانگي ، جنگاوري ، صداقت و بسياري از ويژگيهاي انساني ديگر مي باشد كه تركمنهاي اصيل جهت روحيه دادن به جوانان خود در مقابله با دشمنان به آنها لقب گوراغلو را مي دادند.

اغوزخان و اژدها:

با توجه به اينكه معاش قوم تركمن هاي اصيل بيشتر از دامداري بود و دامداري آنها نيزبروش سنتي بوده و دائم در جنگل و صحرا كوچ مي كردند و با خطرات و مشكلات زيادي روبرو   مي شدند كه عده اي از جوانان بايد با آن مشكلات جنگ مي كردند و بر آنها غلبه مي كردند تا ديگران و گله گوسفندان و شترها زندگي را در زير چتر امنيت پيدا مي كردند. افسانه اغوزخان يكي از افسانه هايي است كه در بين تراكمه باعث به غيرت انداختن جوانان براي مقابله با سختيها و دشمنان طبيعي و غير طبيعي بكار گرفته مي شده است كه بطور خلاصه آنرا مرور مي كنيم:

روزي ، روزگاري خاتون (آي حان) پسري زاييد كه چهره كبود ، زلفهاي سياه ، چشمان خرمايي داشت و دهاني مانند اخگر سرخ و درخشان ، كودك تنها يكبار شير مادر خورد. در اندك زماني جان گرفت و قد كشيد و پهلواني شد ديو آسا. از ايلغي اسبي سركش برگزيد و سوار شد و به نخجير شتافت .... در آن زمان آنجا جنگلي بود پر از وحوش و مرغان و در آن جنگل ، از دره ها آبهاي صاف روان بود ولي اژدهايي جنگل را قرق كرده بود. هم حيوان     مي خورد و هم انسان . اوغوزخان ديگر جوان رشيدي شده بود به قصد كشتن اژدها به جنگل رفت و گوزني شكار كرد و به درختي بست و به چادر برگشت. فرداي آنروز همين كه وارد جنگل شد ديد كه اژدها گوزن را قورت داده است. اين بار خرسي گنده دستگير كرد و به درخت بست. روز ديگر در سپيده دم وارد جنگل شد ديد كه اژدها خرس را هم خورده است. اوغوزخان به كمين نشست. اژدها آمد رد بشود با او گلاويز شد پنجه در پنجه جنگيدند تا اغوزخان پيروز شد و اژدها به قتل رسيد.

نتيجه :

باورها و اعتقادات مردم در انديشه آنها رسوخ كرده و آنرا بارور مي سازد و باعث هدايت افكار مردم به سمت خودشده و در بسياري از مواقع موجبات انحراف افكار اشخاص در زندگي روزمره از وضعيت عادي شده وباعث تحريك احساسات مي شود و گاهاً باعث خلق ابتكارات و حوادث عجيب و غريب مي گردد كه دراين وضعيت شگفتي        مي آفريند. اين باورها و افسانه ها در ميان اقوام مختلف جهان داراي جهات مختلفي مي باشند و گوناگون و متنوعند  درميان قوم تركمنهاي اصيل نيز اين باورها وافسانه ها بسيار مهم تلقي شده و باعث ايجاد موفقيت هايي در زندگي اجتماعي آنها مي شود با تحريك احساسات جوانان بوسيله نقل افسانه ها ، بزرگان تراكمه بر اين باورند كه مي توانند درسهاي بزرگي به آنها بدهند و باعث زدودن احساسات افسرده و ترسو و تنبلي و از خود باختگي و ايجاد حس خودباوري ، شجاعت ، فداكاري ، خويشتنداري ، دشمن ستيزي ، سخت كوشي ، اتحاد و همبستگي قومي و خانوادگي و نشاط و سربلندي و رضايتمندي و اميدواري ، صداقت ، وفاداري و ... در زندگي اجتماعي مي شوند. و در يك جمله باورها و افسانه ها درس زندگي كردن را به مردم هر قوم مي آموزند.

پيشنهاد مي گردد جهت استفاده از تجربه گذشتگان از داستان ها ، افسانه ها و باورهاي گذشته در مسير زندگي استفاده شود و درس زندگي اجتماعي را از آنها بياموزيم و از كنار گذاشتن آنها و خرافه خواندن آنها پرهيز شود و هر قوم باورها و افسانه هاي اصيل خود را حفظ كرده و آنها را به نسلهاي آينده انتقال دهد.

منابع و مآخذ :

1-    دايرة المعارف كناورس آلماني مونيخ.

2-    فرهنگ بزرگ ماير الماني انستيتو و فرهنگي مانهايم.

3-    تحولات اجتماعي ايران مرتضي راوندي ، چاپ سپهر ، 1358.

4-    تاريخ انديشه اجتماعي بارنزوباركر- سازمان كتابهاي جيبي 1358.

5-    ايرانيان تركمن- اصغر عسگري خانقاه و محمد شريف كمالي ، انتشارات اساطير ، تهران 1374.

6-    جامع التواريخ ، خواجه رشيد الدين فضل الله.

7-    ما را در سایت عصر صحرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالمناف آق ارکاکلي asresahra بازدید : 496 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1391 ساعت: 3 PM

لینک دوستان

نظر سنجی

نظر شما درباره ی وبلاگ عصر صحرا چیست

خبرنامه