معرفی کتاب سلجوقیان اثرادموند کلیفورد بازروث استاد دانشگاه منچستر

ساخت وبلاگ


کتاب «سلجوقیان» حاصل تلاش چند مستشرق ترک شناس شامل بازروث، دارلی دُران، دبلوا، راجرز، کاهن، لمبتون و هیلنبراند است؛ که یعقوب آژند آن را به فارسی برگردانده. این کتاب شامل سه بخش اصلی است و بخش دوم و سوم آن خود به چند فصل تقسیم می شوند. بیشتر بخش های این کتاب را ادموند کلیفورد بازروث استاد دانشگاه منچستر نوشته است. این بخش ها عبارتند از: «ورود ترکان به جهان اسلام»، «خاستگاه و پیشینه ی سلجوقیان»، «شاخه بندی امپراتوری آنها»، تاریخ فکری و فرهنگی و تشکیلات دیوانی و اجتماعی و اقتصادی و نیز اتابکان فارس و آذربایجان می-شود. «دو بخش دیگر از کتاب را کلودکاهن استاد فقید دانشگاه سوربن تألیف کرده: «تاریخنگاری دوره ی سلجوقی» برگرفته از کتاب مورخان خاورمیانه؛ و «ترکان در ایران و آناتولی» که از کتاب جنگ-های صلیبی برگزیده شده است.» (ص:12)
«بخش اول آن یعنی «تهاجمات ترکان» ازکتاب تمدن اسلامی با ویراستاری ریچاردز برگزیده شده است و بخش دوم تا بخش سوم از دانشنامه ی اسلام، چاپ جدید، جلد هشتم انتخاب گردیده است.» (همان)
از لمتبن هم در این کتاب دو مقاله آمده که شامل «اسکان سلجوقیان-غزانَ در ایران» از کتاب تمدن اسلامی و دیگری «زمامداری سنجر بر پایه ی اسناد کتاب عتبته الکتبه. (همان)

سرفصل های این کتاب عبارتند از:
درآمد شامل «تاریخنگاری دوره ی سلجوقی»
بخش اول: برآمدن ترکان شامل تهاجمات ترکان: ورود آنها به جهان اسلام
بخش دوم: برآمدن سلجوقیان شامل فصل اول: اهمیت تاریخی سلجوقیان/ فصل دوم: خاستگاه و پیشینه ی سلجوقیان/ فصل سوم: امپراتوری سلجوقی و شاخه های آن:
سلجوقیان بزرگ ایران وعراق، سلجوقیان غرب ایران وعراق،  سلجوقیان کرمان، سلجوقیان سوریه، سلجوقیان روم
فصل چهارم: تاریخ فکری ومذهبی
1. ایران وعراق            2.آناتولی
فصل پنجم: تشکیلات دیوانی، اجتماعی و اقتصادی
1. ایران وعراق            2.آناتولی
فصل ششم: هنر و معماری
1. ایران و عراق            2.آناتولی: الف)معماری و تزیین آن / ب)هنرهای صناعی
فصل هفتم: ادبیات
1. ایران و عراق            2.آناتولی
فصل هشتم: نظام پولی سلجوقیان
1. ایران وعراق            2.آناتولی
بخش سوم: اوضاع ترکان در فاصله ی برافتادن سلجوقیان و برآمدن مغولان
فصل اول: ترکان در ایران و آناتولی
1. حکومت های محلی ایران، گرجستان وخلافت، 2. خوارزمشاهیان، 3. دولت سلجوقی روم
فصل دوم: اتابکان فارس: سلغریان
فصل سوم: اتابکان آذربایجان: ایلدگزیان
1. تاریخ سیاسی، 2. فرهنگ، 3. نتیجه گیری
و در آخر افزوده ها که دارای سه فصل است:
فصل اول: شمه ای از اسکان سلجوقیان – غزان در ایران
فصل دوم: وزرای نخستین سلجوقی
فصل سوم: زمامداری سنجر بر پایه ی اسناد عتبة الکتبه
در قسمت درآمد که تاریخنگاری دوره ی سلجوقی است، یافته ها و منابعی برای تحقیقاتی که در آینده صورت خواهد گرفت آمده است. هرکدام از این منابع به صورت مختصر در این بخش تخصیص داده می شوند تا محققان به اطلاعات کاملتری در زمینه ی سلجوقیان دست پیدا کنند و پژوهشهای خود را بر پایه ی این منابع استوار کنند. در ادامه به بخش اول کتاب می رسیم که نحوه ی برآمدن ترکان و ورود آنها به جهان اسلام را مورد بررسی قرار می دهد. قبایل ترک از قرن پنجم هجری به بعد، کوچ های بزرگی را در آسیای مرکزی انجام دادند که حاصل این کوچ ها به وجود آمدن حکومت-های مختلف ترکان در نواحی گوناگون از جمله ماوراءالنهر و ایران بود. ورود ترکان به جهان اسلام با رخنه ی تدریجی عناصر ترک نژاد به داخل مرزهای شرقی سرزمین های اسلامی یعنی منطقه ی گرگان و «هستان تا جنوب شرقی دریای خزر و خوارزم و ماوراءالنهر و به احتمال شرق افغانستان شروع شد.» (ص:41) که این رخنه ی تدریجی به صورت فرایند واسطه ای خرید و فروش بردگان ترک از طرق مختلف صورت می گرفته است؛ به گونه ای که گروه گسترده ای از ترکان با عنوان برده به سرزمین های اسلامی وارد می شده اند و بیشتر آنها به خدمت سپاه درمی آمدند و برخی دیگر را به کارهای خانگی وا می داشتند. به خدمت گرفتن ترکان در سپاه به تدریج باعث نفوذ ترکان در دستگاه دولتی شد. «مورخان عرب به اتفاق نفوذ و رخنه ترکان را در دستگاه دولتی زیان آور می دانند و آنان را عاملی عمده در انحطاط و بی کفایتی خلافت برشمرده اند. با این اشارات این گمان پیش می آید که شاید آغاز تنفر نژادی اعراب و ترکان از یکدیگر از همین نظریه برخاسته و پیش از دوره ی سلسله-ی ترکان عثمانی بر سرزمین های اعراب به وجود آمده است. بعضی از عربان ساده لوح هم مصائب و نقایص خود را به حساب این تنفر قومی می گذارند؛ اما دلیلی برای این امر وجود ندارد و عکس قضیه صادق است»(ص:52)
هم چنین ترکان از طریق نفوذ در دستگاه های دولتی و«با در اختیار گرفتن مؤثرترین ابزار اعمال قدرت یعنی نیروی نظامی موجبات اجرای نظریات و خواسته های خود را فراهم می کردند.» (ص:56) در پایان این بخش نویسنده تأثیراتی را که ترکان تازه وارد بر فرهنگ اسلامی این دوره گذاشتند مورد بررسی قرار داده. پس از ورود ترکان به سرزمین های اسلامی و در نتیجه ی اقدامات سیاسی که انجام دادند، پیوستگی آنان را به آیین تسنن برای مدت کوتاهی تشدید کرد. (همان)
«ترکان از پیروان متعصب اسلام و مدافعان سرسخت آیین تسنن و مذهب حنفی بودند.» (ص:64)
اقداماتی که توسط ترکان صورت گرفت عبارت بود از آزاد کردن خلفای عباسی از نفوذ آل بویه ی شیعی مذهب و برخورد با خلفای فاطمی اسماعیلی در سوریه و فلسطین و نقاط دیگر بود که این اقدامات و شکوفایی فرهنگی مختصر ترکان عباسی را هم تحت تأثیر قرار داده بود. مجلس دوم درباره ی برآمدن سلجوقیان است که در فصل اول این بخش اهمیت تاریخی سلجوقیان مورد بررسی قرار گرفته است. در واقع سلجوقیان به دلیل تغییر و تحولاتی که در زمینه های مختلف به وجود آوردند دارای اهمیت هستند. «استقرار سلجوقیان ترک نژاد در ایران، عراق، جزیره و شمال سوریه سدی در مقابل پیشروی بی امان سیاسی تشیع ایجاد کرد و پیش از این که تشیع بتواند ترکیب-بندی مذهبی بیشتر نواحی شمالی خاورمیانه، ایران و شرق آناتولی را به نفع خود به هم بزند و به مدت چهار سده بر این مناطق تسلط یافتند.»(ص:70)
درحقیقت رهبری سیاسی سلجوقیان باعث شد که تسنن به عنوان مذهب برتر در سرزمین های مرکزی جهان اسلام رواج داشته باشد. در واقع این تحولی بود که سلجوقیان در زمینه ی مذهبی ایجاد کردند. همچنین سلجوقیان تغییراتی هم در زمینه ی فرهنگی اعمال کردند به گونه ای که «استقرار امپراتوری سلجوقی به لحاظ فرهنگی، زبان عربی را در مقام تنها زبان جوامع فرهیخته و ادبی خاورمیانه از صحنه راند.»(ص:72)
«آناتولی از مهم ترین مناطق خاورمیانه بود که سلجوقیان وارد آن شدند و تأثیراتی بلادرنگ و گسترده در آن به جا گذاشته، طوری که آثار شدید سیاسی، مذهبی و فرهنگی آنها هنوز هم محسوس و مرئی است.» (همان)
در فصل دوم خاستگاه و پیشینه ی سلجوقیان بررسی می شود که اصل سلجوقیان به کجا برمی-گردد و از کجا سربرآوردند و ظاهر شدند. در این فصل اینگونه مطرح می شود که «سلجوقیان اصلا تیره ای از قوم ترک اوغوز بودند.» (ص:76)
«ابن فضلان سفیر اعراب به نزد شاه بلغارها در دهه های نخستین سده ی چهارم/دهم می نویسد که اوغوزها در استپهای بین خوارزم و ولگای سفلی و وسطی زندگی چادرنشینی و ایلیاتی دارند. آنها در اواخر همین سده در سرحدات و حواشی شمالی امارت سامانی ظاهر شدند و از اینجا به بعد حضوری شفاف و روشن در تاریخ اسلام یافتند.» (همان)
در واقع خاندان سلجوق از ایل قنیق بودند؛ این ایل بر قوم اوغوز حاکم بوده و سلطه داشته و طبق نوشته ی کاشفری که در کتاب نیز مطرح شده شاهزادگان و سرکردگان از میان ایل قنیق انتخاب می شدند. فصل سوم درباره ی امپراتوری سلجوقی و شاخه های آن است که این شاخه ها عبارتند از: سلجوقیان بزرگ ایران و عراق، سلجوقیان غرب ایران و عراق، سلجوقیان کرمان، سلجوقیان سوریه، سلجوقیان روم. در این فصل هر کدام از شاخه های ذکرشده به طور جداگانه شرح داده می شوند.
در مورد سلجوقیان ایران و عراق این توضیح داده می شود که طغرل نیشاپور تختگاه پیشین غزنویان را تصرف کرد و پس از آن زمام امور را به برادرش چغری واگذار کرد و خود به گسترش دامنه متصرفاتش پرداخت که نواحی غرب؛ سرزمین شاهان دیلمی و کردنژاد شمال ایران را شامل می-شد. در همین حین چغری هم از پایگاهی چون مرو از احیای قدرت قراخانیان جلوگیری کرد. همچنین به همراه فرزندش آلپ ارسلان علیه غزنویان شدند و حملاتی صورت گرفت تا اینکه با جلوس سلطان ابراهیم بن مسعود غزنوی به تخت سلطنت صلحی برقرار شد. پس از مرگ طغرل که بدون فرزند ذکور بود آلپ ارسلان که پس ازمرگ پدرش حاکم خراسان شده بود به سلطنت سلجوقیان رسید. سلطنت ده ساله ی آلپ ارسلان و سلطنت بیست ساله ی فرزند او ملکشاه دوره ی اوج سلطنت سلجوقیان است. در زمان سلطنت این دو سرزمین ایران و عراق از نظر کشاورزی پیشرفت های چشمگیری کرد. آلپ ارسلان ملکشاه را جانشین خود کرد و حکومتهای مختلف حواشی شرقی امپراتوری را به شاهزادگان خاندان سلجوقی واگذار کرد. آلپ ارسلان به خاطر این که مرزهای شمال شرقی امپراتوری را تثبیت کند با قراخانیان وصلت هایی انجام داد. اما سیاست حاشیه ای سلجوقیان در مرزهای شرقی این واقعیت را نشان می داد که آنها ایران و عراق را کانون واقعی امپراتوری خود می دانستند. پشت سر این دو سلطان، یعنی آلپ ارسلان و ملکشاه وزیراعظم آنها قوام الملک بود که در دولت سلجوقیان نفوذ زیادی داشت. او به هنگام نشستن ملکشاه بر تخت سلطنت که درآن زمان ملکشاه فقط هجده سال داشت او را همراهی کرد و به دنبال این بود که او را حاکم مطلقه و آرمانی نظریه سیاسی ایرانی – اسلامی کند. پس از مرگ ملکشاه بر سر جانشینی او بین دو فرزندش اختلاف افتاد که برکیارق و محمدتپر نام داشتند؛ درآخرهم محمد به سلطنت میرسد و زمام امور را در دست می گیرد. در این زمان اختلافات و مشکلات داخلی قدرت مرکزی دولت سلجوقی را تضعیف کرده بود و این فرصت را به گروهی از شیعیان بنیادگرایی اسماعیلیان و یا حشاشین داد که به تقویت قلعه های خود که در اواخر سلطنت ملکشاه در سوریه و ایران به دست آورده بودند بپردازند.» (ص:93)
پس از چندی محمد توانست بر امپراتوری مسلط شود و عملیاتی را علیه حشاشین ترتیب دهد که سرانجام بر آنها فائق آمد و بر عراق مسلط شد. «محمد در حقیقت آخرین سلطان مقتدر سلجوقیان بزرگ است که با قدرت تمام بر متصرفات غربی امپراتوری حکومت راند و برادر خود سنجر را با عنوان نایب مناب خود در خراسان و با لقب ملک برگماشت.» (همان) سنجر سیاست پدرش ملکشاه را پیش گرفت که سیطره و تسلط سلجوقیان را در آن سوی مرزهای شمالی پیش برد و قراخانیان را تحت سلطه ی خویش درآورد. حکومت بی سابقه ی سنجر در شرق ایران که به مدت شصت سال به طول انجامید، به طور کلی باعث تحکیم قدرت او در درون امپراتوری شد. در این بین هر چه که پیش می رفت، شورش هایی در برخی مناطق علیه سنجر رخ می داد و همچنین در آن سوی جیحون بعضی عناصر سلجوقی در حفظ نظم کوتاهی می کردند و قابلیت کافی را نداشتند که این ها رفته رفته باعث تضعیف سلطنت شد. عاملی که به ضعیف شدن هر چه بیشتر نفوذ سلجوقیان در آن سوی جیحون انجامید، به وجود آمدن یک قدرت جدید یعنی قراختاییان کافرکیش از شمال چین در سرزمین های اسلامی بود که وارد ماوراءالنهر شدند و سنجر را مجبور کردند که در کار قراخانیان دخالت کند و آنها را تهدید کند. که سرانجام قراختائیان سنجر و محمودخان حاکم قراخانی را شکست دادند و آنها را مجبور کردند که به سمت جنوب خراسان بروند. پس از چندی سنجر که درخراسان که غرق در نابسامانی و هرج ومرج شده بود توسط غزان دستگیر و به اسارت گرفته شد و پس از مدتی موفق به فرار شد و اندکی بعد در سن هفتاد و یک سالگی درگذشت. شاخه ی بعدی سلجوقیان غرب ایران و عراق بودند. این شاخه از سلجوقیان را سلطنت محمدبن ملکشاه در غرب به وجود آورد اما وحدت و هماهنگی که سلطان محمد ایجاد کرد، چندان دوام نداشت. زیرا بعد از او دیگر افرادی که شایسته ی حکومت باشند، وجود نداشته و همه بر سر سلطنت مشغول نزاع با یکدیگر بودند.
سلطنت سلجوقیان غرب ایران با مرگ مسعود یکی از فرزندان محمد به پایان رسید. «شمال غرب ایران در اختیار ایلدگریان و یا احمدیلیان قرارگرفت؛ اتابکانی که از شعبه شاه ارمنیهای اخلاط بودند بر سر ارمنستان و دیاربکر با ابوبیها به نزاع برخاستند؛ زنگیان بر موصل و جزیره دست انداختند؛ حاکمان ترکمان بر خوزستان مسلط شدند؛ سلفریان موقعیت خود را در فارس تقویت کردند؛ طوری که تا دوره ی ایلخانان به زندگی خود ادامه دادند. خلیفه المقتدی حاکم بلامنازع عراق شد و الناصر بن مستضی پس ازسال 1180/575 شخصیت محوری سیاست و دیپلماسی ممالک مرکزی جهان اسلام گردید.»(ص:100)
سومین شاخه مربوط به سلجوقیان کرمان است. طغرل بیک پس از آن که خراسان را فتح کرد لشکری را به سمت کرمان و جنوب شرقی ایران فرستاد تا این مناطق را از زیرسلطه ی حاکم بویهی عمادالدین ابوکالیجار مرزبان بیرون آورند. این حمله نتیجه نداد ولی قراارسلان حکومت سلجوقیان را بر اقوام قفص ها و بلوچ ها که در بخش جنوبی این ایالت بودند تحمیل کرد. به طورکلی کرمان تا پیش از نابسامانی ها و هرج و مرج های دهه ی پایانی دارای صلح و آرامش و وفور نعمت بود. این منطقه به دلیل این که ازسواحل خلیج فارس تا خراسان و آسیای مرکزی کشیده شده بود دارای تجارت پررونقی بود. «بازرگانان خارجی ازجمله رومی ها و هندی ها در زمان سلطنت طولانی ارسلان شاه اول پسر کرمانشاه و بهرامشاه بن طغرل شاه در شهرهای کرمان و یا بردسیر و جیرفت تجارت خانه-هایی برپا کردند.» (ص:104).
رو به افول رفتن حکومت سلجوقیان کرمان تأثیرپذیرفته از وقایعی بود که در سرزمین های غربی و خراسان رخ داد. قدرت به دست اتابکان دامرا افتاد و جنگی که بین مدعیان درگرفت، موجبات ویرانی کرمان و اطراف آن را فراهم ساخت. همچنین به این نکته باید توجه کرد که کرمان گرفتار هجوم دستجات جدیدی از قبایل اوغوزشه که به دلیل جنگ بین خوارزمشاهیان و غوریان از خراسان کنده شد و به سوی جنوب روانه شدند و تجارت و کشاورزی کرمان را نابود کردند و در برخی شهرها گرسنگی به بار آوردند. سرانجام رهبر غزان ملک دنیار این ایالت را از چنگ امیر سلجوقی محمد درم درآورد.
شاخه ی بعدی مربوط به سلجوقیان سوریه است. «سلاطین سلجوقی به سوریه اهمیتی درخور قایل بودند چون سرزمینی بودکه آنها می توانستند نفوذ خود را از طریق آن در غرب گسترش دهند. چنانچه از زمان طغرل وارد موصل و بخش های جنوبی جزیره شدند و در نظر آنها سوریه ایالتی مرزی بین آنها به عنوان قهرمانان سنی مذهب و رقبایشان فاطمیان محسوب می شد.»(ص:107)
پس از مرگ ملکشاه تتش ادعای سلطنت کرد، او خود را در دمشق سلطان خواند و بر سرتاسر سوریه و جزیره قدرت خود را گستراند. سرانجام تتش در جنگ با دولت برکیارق شکست خورد و کشته شد؛ پس از تتش فرزندان او یعنی رضوان و دقاق با حمایت طغتگین اتابک دقاق به جای پدر خود را ملک خواندند. سلطنت این دو در سوریه با ورود نخستین صلیبیان به حوزه ی مدیترانه مصادف بود.
دقاق درخلال حکومت خود بسیار تحت کنترل و سلطه ی طغتگین قرارگرفت؛ رضوان از همان ابتدا مقابل دقاق قرار گرفت و با او به مخالفت پرداخت؛ در مقابله میان این دو رضوان توسط سپاهیان فاطمی حمایت می شد. دقاق و یاغی سیان شکست خوردند و مجبور شدند که نام رضوان را در خطبه دمشق و انطاکیه پیش از نام خود ذکر کنند. در این میان صلیبیان یاغی سیان را در انطاکیه محاصره کردند؛ چندی بعد هم رضوان درمقابل فرانکها شکست خورد. پس از اینکه دقاق درگذشت طغتگین ارتاش یابگتاش را در دمشق جانشین دقاق کرد تا اینکه اندکی بعد طغتگین آنها را برکنار کرد و خود قدرت را به دست گرفت. با این کار حکومت سلجوقیان در سوریه پایان یافت.
پنجمین شاخه سلجوقیان روم هستند. پس از پیروزی آلپ ارسلان، چهار فرزندش به تلاش در آناتولی پرداختند و یکی از این چهار فرزند، سلیمان، سلطنت سلجوقیان روم را در مرکز آناتولی با تختگاهی قونیه آغاز کرد. تایج ارسلان دوم در اواخر دوران زندگی خود، بر طبق سنن کهن ترکی قلمرو حکومتی خود را بین ده فرزندش تقسیم کرد و هر کدام را حاکم شهری کرد؛ طبق روال معمول کشمکش و نزاع بر سر جانشینی آغاز و باعث تضعیف حکومت به مدت بیست سال شد. دشمنان هم درگوشه و کنار سر برمی آوردند و به عنوان یک تهدید جدی محسوب می شدند. مثل خوارزمشاهیان و مغولان در شرق آناتولی. سرانجام هم تعدادی از فرماندهان ترک – مغول شورش و طغیان کردند و آشفتگی و نابسامانی را افزایش دادند؛ غازان خان، علاءالدین کیقباد سوم سلطان صغیر سلجوقی را به قتل رساند و سلطنت سلجوقیان به پایان رسید.
در فصل چهارم این کتاب تاریخ فکری و مذهبی سلجوقیان در دو ناحیه ی ایران و عراق و آناتولی مطرح و بررسی می شود. در مورد تاریخ فکری و مذهبی سلجوقیان ایران و عراق در این کتاب این-گونه شرح داده می شود که «در سده ی 850 -750 م.درمناطق سلجوقیان بزرگ و بازماندگان آنها امپراتوری قدرتمندی پدید آمد که از زمان اوج خلافت عباسی پیشینه نداشت. سلاطین سلجوقی در نیمه ی دوم سده پنجم/یازدهم با قرار گرفتن در صدر این امپراتوری با خلفای زمان خود نظمی را به وجود آوردند که خلیفه مقام سرکرده روحانی و معنوی جامعه ی تسنن اسلامی را پیدا کرد. در حالی که سلطنت هم بازوی اجرایی حکومت آرمانی اسلامی آنها گردیده بود. خلافت و سلطنت درهم تنیده شد چون سلطان در عین حال که اقتدار خود را تحت نظارت شریعت از خلیفه دریافت می کرد، خلیفه نیز سلطنت را قدرت همبسته و کنترل کننده ای برمی شمرد که به تنهایی می تواند ثبات را در تشکیلات حکومتی برقرار سازد و لذا مسلمانان را برای زندگی بهتر این جهان و آن جهان آماده نماید».(ص:120)
مذهب حنفی بیش از مذاهب دیگر در دوره ی سلجوقیان مورد حمایت قرار گرفت و سلاطینی مانند طغرل بیک وآلپ ارسلان از هواداران مذهب حنفی بودند.
«مذهب حنبلی در زمان سلجوقیان بیشتر محدود به شهر بغداد و دمشق شده بود. هنگامی که طغرل بیک در پایتخت عباسیان ظاهر شد و مخالفت تسنن را در مقابل سیاست های شیعی دوستی آل بویه سازماندهی کرد بر قدرت حنبلیان افزوده شد.» (ص:122)   
«مدرسه که نوعی مؤسسه ی مسجدگونه بود همراه با نهادهای تعلیماتی وابسته همچون دارالعلم کمابیش از سده چهارم/دهم در ایران و عراق پدید آمد و آل بویه و والیان آنها همچون بدرین حسنویه با علاقه و اشتیاق تمام در راه توسعه و گسترش آن کوشیدند. اما مدرسه سازی در روزگار سلجوقیان تحرک و انگیزه ای تازه یافت و افراد زیر به پشتیبانی از این نهاد آموزشی برخاستند:
نظام الملک شافعی – اشعری مذهب و تاج الملک ابوالغنایم مستوفی ملکشاه با شرف الملک ابوسعد مستوفی حنفی آلپ ارسلان که مدرسه ابوحنیفه را در بغداد تأسیس کرد و به نظر می-رسد که مهمتر از مدرسه تولامیه نظام الملک بوده است.»(ص:124)
«خراسان و ماوراءالنهر پایگاه سنیان بوده و در آن ها یعنی جاهایی چون نیشابور، طوس و بیهق جوامعی از سادات وجود داشتند ولی گروه هایی از شیعیان در شمال غرب ایران زندگی می کردند یعنی زندیان در ایالت خزری و اثنی عشری ها و یا جعفری ها که بیشتر در مراکز شهری منطقه جبال یعنی ری، قزوین، قم، آوه و کاشان نفوذ داشتند و دارای مدارس قبه های خاص خود بودند.» (ص:125). یکی دیگر از ویژگی ها و مشخصه های فرهنگی دوره ی سلجوقیان توسعه و گسترش تصوف در ایالت هایی مثل خراسان، ماوراءالنهر و عراق بود و مکتب جدیدی از تصوف در این دوران در ایران ظاهر شد. در مورد تاریخ فکری و مذهبی سلجوقیان آناتولی این گونه شرح داده می شود که ترکمانان آناتولی بی شک نشانه هایی از گذشته ی پیش از اسلام آسیای مرکزی خود را وارد آناتولی کردند اما در آخر از طرفداران سرسخت مذهب حنفی شدند. «نخستین مساجد قلمرو سلجوقیان و سلسله های ترکمانی چون دانشمندیه، منکوبکی ها و سلتوقیها پس از حدود سال 1155/550 ایجاد شد و نخستین مدرسه ی آناتولی که از کتیبه ی سردر آن پیدا است در سال 1193/589 در قیصریه پا گرفت.» (ص:129) مهم تر از همه توسعه و گسترش فرهنگ ایرانی و زبان پارسی بود که در دربار سلجوقیان رواج پیدا کرده بود به طوری که سلاطین سلجوقین نام های ایرانی مانند کیکاووس، کیخسرو و کیقباد روی خود می گذاشتند. تسنن مذهبی تأثیر زیادی در شکل گیری تسنن رسمی و مسلط آناتولی داشته است. اما در میان مردم عادی و عامه عقایدی وجود داشت که از گذشته منشأ می گرفت.
فصل پنجم مربوط به تشکیلات دیوانی، اجتماعی و اقتصادی سلجوقیان در دو ناحیه ی ایران و عراق و آناتولی است. «امپراتوری سلجوقیان از آن امپراتوری هایی بود که از نظر ترکیب اجتماعی و قومی همنوایی نداشت و نمی توانست با نظام استبدادی همراه با تشکیلات کاملا متمرکزی که مثلا در سرزمین های شرقی ایران همچون سلسله ی غزنویان وجود داشت اداره شود.» (ص:132) از این رو برای اینکه بتوانند امپراتوری وسیع خود را تحت کنترل داشته باشند تحولی را در محور قدرت ایجاد کردند؛ و آن این بود که بر عکس سیاستی که در قلمرو حکومتی ایران و دیوانسالاری کهن ایران وجود داشت که در پی ایجاد حکومتی متمرکز بود که از یک نقطه و یا تختگاه به تنفیذ قدرت خود بپردازد اما شیوه ی زندگی و سیاستی حکومتی ترکان به گونه ای بود که اعمال قدرت از مراکز مختلف و ایجاد نوعی حکومت مرکز گریز را باعث شد.
زنجیره ی پیچیده ای از مناسبات فردی و خانوادگی از خلیفه به سلطان و در پایین ترین سطوح به حکام محلی واگذار شد و تعداد دربارهای سلاطین افزایش پیدا کرد و مراکزی چون مرو، اصفهان و دمشق اعتبار و قدرت پیدا کردند و همه ی این ها مراکز عمده ی توسعه ی تجارت و بازارها و تولیدات محلی بودند. در مورد ناحیه ی آناتولی می توان گفت که تشکیلات سلجوقیان آناتولی به وسعت تشکیلات سلجوقیان ایران و عراق نبود. سلاطین سلجوقی از منشیان و مأمورانی استفاده می-کردند و بهره می بردند که متعلق به سرزمین های شرق اسلامی و وابسته به فرهنگ ایرانی – اسلامی بودند. از این رو امور و تشکیلات دیوانی سلجوقیان مانند فرهنگشان تأثیرپذیرفته از ایران بود. بین جمعیت پیشین آناتولی و ترکمانان تازه رسیده ازدواج های درون گروهی هم صورت گرفت که این نوع وصلت ها ضررهای اجتماعی در پی داشت و باعث می شد که افراد غیر مسلمان به موجب این ازدواج ها به اسلام گرایند. از این جهت تعداد مسیحیان آناتولی کاهش چشمگیری پیدا کرد.
وضعیت اقتصاد و بازرگانی آناتولی از اوایل سده هفتم/سیزدهم شکوفا شد. همچنین سلاطین علاقه ی زیادی به پیشرفت کشاورزی قلمرو خود نشان می دادند. مالیاتهایی که تشکیلات دیوانی سلجوقیان از جمعیت مسیحی می گرفتند کمتر از مالیاتهایی بود که بیزانسی ها می گرفتند.
با وجود اینکه شهرهای سلجوقیان روم شباهت زیادی با شهرهای بیزانس داشتند و جدا و مستقل از سایر شهرهای جهان اسلام نبودند ولی حیات پویا و سرزنده داشتند و اختلاط اقوام و ادیان بر پویایی آنها افزوده بود.   
فصل ششم درباره ی هنر و معماری دوره ی سلجوقیان است که باز به دو بخش سلجوقیان ایران و عراق و آناتولی تقسیم بندی می شود. از آن جایی که ایران مرکز قدرت سلجوقی بود از این رو هنر و معماری این سلسله بیشتر در ایران تجلی پیدا کرد و در نقاط دیگر چشمگیر نبود.
«به طور کلی اهمیت هنر سلجوقی در درون هنر اسلامی، در موقعیت عالی ایران در این هنر نهفته است طوری که آن را می توان با نقش محوری ایتالیا در هنر اروپا مقایسه کرد. این هنر همچنین توسعه روزافزون هنر ایران را در سده های بعد نقش زد. هنر سلجوقی در جای خود با کمک خود سلجوقیان و یا دولت های بازمانده ی آنها از سوریه تا شمال هند کشیده شده» (ص:158) «پیشرفتهای فنی عمده هنر سلجوقی را می توان به این دوره ای که از حدود سال 1150 میلادی شروع می شود نسبت داد. دوره ی توسعه ی بی نظیر تزیین پیکره ای، در قالب صحنه های روایی، تصاویر درباریان، حیوانات، مضامین فلکی و تصاویری از چرخه به اصطلاح شکار شاهانه، ضیافت و خنیاگری و ... است. کتیبه های طوماری به زبان عربی که امروزه در هنرهای منقول بسیار معمول است. پیکرتراشی با گچ، سرامیک و فلز که در این دوره اهمیتی بایسته و نو پیدا می کند» (همان) قرآن های نفیس و مورد استفاده، مساجد جامع و کوچک ایالتی، سفالینه های زرین فام و یا مینایی و ظروف خام و خشن لعابدار، هنر مردمی و آثار فلزی، خاتم کاری شده و اشیا کاملا قالبی همه از نمونه های هنر دیداری این روزگارند.
لازم به ذکر است که کاوشهای غیرقانونی این آثار در صد سال اخیر در داخل ایران تصویری نامتعارف و تحریف شده به خصوص در زمینه ی سفالگری و فلزکاری ارائه داده است.
«در قلمرو معماری پلان چهارایوانی، گنبدخانه بر روی محراب در مساجد و برجهای تدفینی قابل یادآوری است؛ در خوشنویسی قرآن، تعالی سبک جدید کوفی و در هم تنیدگی آن با تذهیب غنی، در حوزه ی فلزکاری، کاربست فن خاتم کاری روی فلزات گوناگون؛ و در نقاشی، توسعه و تحول سرلوحه ی کتاب و عجیب تر از همه در این هنر عنصر و منبعی که خارج از حیطه ی ایران باشد، نمی-توان پیدا کرد. با اینکه سلجوقیان ترک بودند مشکل بتوان در این دوره از عناصر خاص ترکی در هنر ایران و ایالات شرقی آن سراغ گرفت. این نکته بیان کننده ی تسلط و غلبه ی هنرورزان ایرانی بر هنرهای دیداری است» (ص:159)
در آناتولی جایی که درصد زیادی از جمعیت آنجا را قوم ترک تشکیل می دادند، تصویرسازی تا حدود زیادی متفاوت است. در تصاویر اینجا بارها به عقاید شمنی ترکان، رسوم تدفینی و تشریفات درباری آنها اشاره شده است. این قسمت از این فصل که اختصاص به هنر و معماری سلجوقیان آناتولی دارد، به دو بخش معماری و تزیین آن و هنرهای صناعی تقسیم شده است که خود این بخشها نیز به عناصر جزئی تر پرداخته اند.
 فصل هفتم راجع به ادبیات سلجوقیان است. در این قسمت نیز نخست ادبیات سلجوقیان ایران و عراق مورد بررسی قرار می گیرد.
سلجوقیان از هواداران و طرفداران ادبیات فارسی و تا حدودی هم ادبیات عربی بودند. بخش عمده ی قصایدی که درباره امیران سلجوقی سروده شده به زبان فارسی است. این نکته تفاوت اساسی بین دوره سلجوقی و دوره آل بویه است. زیرا آل بویه بیشتر از زبان عربی حمایت می کردند و درک بهتری از زبان عربی داشتند.
در ادامه اسامی شاعران و نویسندگان برجسته آن دوره همراه با آثارشان ذکر می شود و اطلاعاتی را درباره آنان ارائه می کند. با اینکه سلجوقیان اولین سلسله اسلامی نبودند که زبان فارسی را زبان درباری خود قرار دادند ولی آنها نخستین سلسله ای بودند که این کار را در یک امپراطوری وسیع انجام دادند و این امپراطوری بخش اعظم جهان فارسی زبان را در بر می گرفت. در حقیقت زبان فارسی نویسندگان سلجوقی نقش بسزایی در بالا بردن مقام زبان فارسی داشت.
درباره ادبیات سلجوقی آناتولی نیز اینگونه شرح داده می شود که «فرهنگ فرهیخته و دیوان سالاری سلطنت سلجوقیان روم ذاتاً ایرانی بود و در زمینه های تاریخنگاری و تا حدودی هم تصوف آثاری به زبان فارسی پدید آمد».(ص:200)
 در ادامه ی این بخش نیز از نویسندگان این ناحیه نام برده و درباره ی آنها صحبت می شود.
فصل هشتم مربوط به نظام پولی سلجوقیان ایران و عراق و سلجوقیان آناتولی می باشد. شاخه-های متعدد امپراطوری سلجوقی به ضرب سکه می پرداختند ولی این سکه ها از نظر کیفیت و کمیت متفاوت بودند. «همه این سکه ها دارای فرمول و صورتبندی سنتی بودند و بر رهبری روحانی خلافت عباسی صحه گذاشتند و نام خلیفه زمان که نشانه ای از حمایت حاکم و سلطان از تسنن بود، در کتیبه های آنها ذکر شده است».(ص:204).
سلجوقیان به دلیل وسعت قلمروشان هرگز مثل امویان و یا عباسیان سکه های یکپارچه و یا یک-شکل نداشتند بلکه بیشتر از الگوهایی استفاده کردند که قبل از آنها آل بویه، آل کاکویه و غزنویان استفاده می کردند. به همین جهت مهمترین ویژگی سکه های آنها منطقه ای بودن آن هاست.
یکی از سلجوقیانی که سکه های زیادی ضرب کرد طغرل بیگ بود، طغرل بیگ توانست مهم ترین ضربخانه های امپراطوری یعنی نیشابور را صاحب شود. در این میان کشمکش ها بر سر جانشینی و مشکلات ساختاری در درون دولت باعث کاهش کیفیت سکه ها شد.
سکه های سلجوقیان روم اصلاً از سکه های سلجوقیان بزرگ (ایران و عراق) جدا بود، قدیمی ترین سکه آنها فلس مسی بود که رکن الدین مسعود اول بن قلیچ ارسلان آن را ضرب کرد و از روی فلیس بیزانسی ها تقلید شد.
«سکه های اولیه غزلالدین قلیچ ارسلان دوم شبیه سکه های پدرش مسعود اول بود. در سمت راست روی سکه سواره ای نیزه انداز در حال شکار دیده می شد که از شمایل نگاری مسیحی تقلید شده بود».(ص:212).
پس از مرگ سلیمان شاه سلطنت به غیاث الدین کیخسرو اول رسید. سکه های نقره او در قونیه و قیصریه و ملطیه ضرب شد و او آخرین حاکم سلجوقی بود که سکه ی مسی با نقش سوار نیزه دار ضرب کرد.
پایان مسکوکات سلجوقیان روم در ابهام است. در این ناحیه نیز به دلیل از هم پاشیده شدن ساختار درونی دولت کیفیت سکه ها کاهش یافت.
در ادامه به بخش سوم کتاب می رسیم که درباره اوضاع ترکان در فاصله برافتادن سلجوقیان و برآمدن مغولان است که فصل اول آن مربوط به ترکان در ایران و آناتولی است که این فصل به سه قسمت تقسیم می شود. قسمت اول راجع به حکومت های محلی ایران، گرجستان و خلافت آنها است. پس از آنکه امپراطوری سلجوقی در مناطق نیمه غربی از هم پاشید از درون آنها چندین حکومت محلی پدید آمد که برخی از آنها را اتابکان شاهزادگان تاسیس کردند که در این بخش تک تک حکومت ها مورد بررسی قرار گرفته اند و مفصلاً شرح داده شده اند. «گفتنی است که فروپاشی و تجزیه ی امپراطوری ایران انحطاط فرهنگی را هرگز به دنبال نداشت؛ این دوره، دوره ای بود که نظامی گنجوی در مرز شمال غربی می زیست و سعدی چشم به جهان گشود. این دوره، روزگار شکوفایی چندین عارف نام آور ایران همچون عبدالقادر گیلانی بود که شعاع تاثیرات او در مذهب مردمی ایران تا به روزگار ما محسوس است». (ص:223).
قسمت بعدی درباره خوارزمشاهیان است. خوارزمشاهیان قومی بودند که به گونه ای می توان گفت دست پرورده سلجوقیان بودند قطب الدین محمد به مدت سی سال تحت اطاعت سلجوقیان حکومت کرد. پس از او پسرش اتسنر به فرمان سنجر به حکومت رسید هر چند که بعدها بین اتسز و سنجر درگیری هایی بوجود آمد که تا زمان حیات سلطان سنجر اتسز نتوانست به توسعه قلمرو خوارزمشاهیان کمکی بکند. چون اتسز پیش از سنجر مرد، پسرش ایل ارسلان امیر خوارزم شد. در زمان اوسنجر وفات یافت و نزاع داخلی سلجوقیان امکانی را فراهم کرد که ایل ارسلان به قسمتی از خراسان و ماوراءالنهر دست یابد و موفق شد پانزده سال به عنوان خوارزم شاه حکومت کند.
سرانجام حکومت خوارزمشاهیان با حمله مغولان به نابودی کشانده شد و از بین رفت.
قسمت بعدی در رابطه با دولت سلجوقیان روم است. آثار و اسناد روشنی درباره ی شروع سلطنت آنان در منابع اسلامی یافت نمی شود. از دوره سلطنت سلطان غیاث الدین کیخسرو اول امنیت بیشتری بر سرزمین های زیر فرمان آنان حاکم شد و منابع و مراجع بیشتری درباره ی آنان موجود است. پادشاهان این سلسله اغلب توجه زیادی به اهل فضل و هنر نشان داده اند.
سلاجقه دوم پس ازهجوم مغول به آسیای صغیر در دوره ی کیخسرو دوم از مغولان شکست خوردند و پس از آن دست نشانده ایلخانیان مغول بودند. پس از مدتی که امیران سلجوقی در هر ناحیه فرمان روایی محدودی داشتند، بالاخره عثمانیان مناطق آنان را گرفتند و امپراطوری عثمانی را در آسیای کوچک بنا نهادند.
فصل دوم درباره اتابکان فارس، سلغریان است. سلغریان گروهی بودند از ترکمنان که از نیمه قرن 6 هجری در زمان ضعف دولت سلجوقیان قدرت را در فارس به دست گرفتند. این خاندان به سلغرریسی دسته ای از ترکمان انتساب دارد. سلغریان در فارس حکومت کردند. یکی از نوادگان سلغر به نام سنغربن مودور بر فارس تسلط یافت. اتابک سعد تبعیت محمد خوارزمشاه را پذیرفت و دوقلعه استخر و اشکوان را به او واگذار کرد. این سلسله را مغولان از میان برداشتند.
فصل سوم در رابطه با اتابکان آذربایجان یا ایلدگزیان است. اینان شاخه ای از اتابکان ترک بودند که حکومت بخش اعظم شمال غرب ایران همچون اران، بیشتر مناطق آذربایجان و جبال در دست گرفتند. ایلدگزیان پس از مرگ طغرل بن ارسلان آخرین سلطان بزرگ سلجوقیان ایران و عراق در نبردی حکومت را بدست آوردند؛ پس از آن تبدیل به یک سلسله مستقل شدند تا اینکه سرانجام با حمله ی مغولان منقرض شدند و از بین رفتند.
در ادامه به آخرین قسمت کتاب می رسیم که با عنوان افزوده هاست و اطلاعات اضافه ای از اسکان سلجوقیان، وزرای نخستین سلجوقی و زمامداری سنجر ارائه می دهد.
در کل این کتاب اطلاعات کامل و جامعی را در باب سلجوقیان و محورهای مختلف حکومت آنان ارائه می دهد و می تواند در زمره ی منابع مفید در ارتباط با سلجوقیان باشد.

منبع:anthropology.ir/node/14571

عصر صحرا...
ما را در سایت عصر صحرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالمناف آق ارکاکلي asresahra بازدید : 1014 تاريخ : چهارشنبه 7 فروردين 1392 ساعت: 5 PM

لینک دوستان

نظر سنجی

نظر شما درباره ی وبلاگ عصر صحرا چیست

خبرنامه