عروس یا گلین از آن روزی كه پا به خانه شوهر میگذارد تابع قوانین مرسوم ایل شوهر است. گلین زمان زیادی ندارد تا این مراسم را بیاموزد و گرنه در مضان سرزنش و تحقیر از سوی (قاین انه) مادر شوهر و یا سایر افراد وابسته به ایل قرار میگیرد.این موضوع در گذشته اعتباربیشتری داشت تا امروزه . تا پنجاه سال پیش گلین ها مطابق آئین كهن تركمن مجبور بودند بعد از ازدواج یك الی دو سال را جدای از خانه شوهر و در كنار پدر و مادر زندگی كنند. احتمالا همان چیزی كه در بین ایرانیان به نام فاصله عقد كنان رایج است و فاصله عقد كنان تا ازدواج چنین زمانی میطلبد.
طبق عرف گلین بعد از دو شبانه روز اقامت در خانه شوهر میرفت تا روزهای طولانی به انتظار نشیند گفتهاند كه گلین جهت كسب تجربه و مهارتهای شروع زندگی مشترك به خانه پدری برگشته است تا جزئیات خانه داری را از مادر فراگیرد.
حقیقت آن است كه علاوه بر این موضوع كه در جای خود اهمیت زیادی داشته،دختران دم بخت سن كمی داشتهاند. به عبارت بهتر سن ازدواج بسیار پایین بوده به گونهای كه به محض رسیدن به سن بلوغ مراسم ازدواج برپا میشده است.
امروزه كه دیگر مدرنیسم تا اعماق تار و پود جامعه ما رخنه كرده است؛ آیا گلینها همانند گذشته پایبند آداب و ظواهر سنن قومی هستند؟!
آیا آنان می توانند مانند گلین های گذشته به یاشماق و ادای احترامات ویژه به پدر و مادر شوهر ،برادر شوهر و سایر بستگان شوهر رضایت دهند.
دراغلب خانوادههایی كه پیوند فامیلی فاكتور تعیین كننده دراتخاذ تصمیمات است و قانون خویشاوندی در بین آنان معتبر است؛ گلین ها در چارچوب این مناسبات مجبور خواهند بود تنظیم كننده روابط با اطرافیان باشند.در این صورت از دستیابی به پارهای مطالبات عروسهای امروزی محروم خواهند شد. از طرف دیگر مورد پذیرش قرار گرفتن در چنین مجموعه واحد ، خود شوق و صفای دیگری دارد. آن وقت راحتتر میتوان در جمع خودی ها راه نفوذ باز كرد .اما استقلال طلبی اولین و آخرین خواسته یك گلین با مشخصات مدرنیسم امروزی است. حق اوست كه از امر و نهی درست و نادرست به یك سامان جدید در زندگی مشترك برسد. همچنانكه حق اوست كه در خانه مستقل و شغل مناسب و درآمد خوب و نیز تحصیلات ، بهره مند گردد. از گردش ، تفریح و كسب تجارب برای بهبود معیارهای زندگی نیز استفاده كند . در عین حال حق اوست كه راه و رسم دیرینه نیاكان را به فراموشی نسپارد. در این مورد در شهرهای دورتر مشكلات گلین ها بیشتر نمود پیدا میكند. محیط او را مجبور میكند تا از لباس تركمنی خود فاصله بگیرد. با نوزاد خود جهت هماهنگی با محیط به زبان غیر تركمنی صحبت كند. آموزش و پرورش فرزند را مطابق فرهنگ غالب جامعه ساماندهی كند. اگر چه در بادی امر این تلاشها یك نوع موفقیت در هماهنگی با محیط بشمار میرود لیكن در عمق ماجرا واقعیت چیز دیگری است. بقول شاعر دانا مختومقلی : « ایلیندان آیرا دوشان – جهد ادر یولی گوزلار » یعنی : هركسی كه از بستر فرهنگ خود جدا شود در حسرت وصال مجدد به آن است.
در اینجا گلین حق دارد تا به سرچشمه زلال فرهنگ خود بازگردد و فرزند خود را از آن سیراب كند. آموزش زبان و پند و اندرزهای تركمنی ، خواندن سرودها و لالایی های تركمنی در گوش دلبند خود، یك آموزش غیرمستقیم است. و رمز ماندگاری قوم و ایل و تبار .
در گذشته اتفاق افتاده است كه دختران بالغ و نابالغ را در اثر هجوم وحشیانه از تركمن صحرا میبردند. داستان طوفان بیبی را هیچ وقت فراموش نخواهم كرد. او در دروه ناصرالدین شاه در اثر حمله شبانه به روستای آقچهملا ، به تهران برده شد و جزو سوگلی های شاه گردید. آری در گذشته گلینها دزدیده میشدند تا فرزندانشان نیز بویی از آداب و سنن آبا و اجداد شان نبرده باشند. اما اكنون فكرها را میربایند تا از گذشتهمان چیزی ندانیم و اگر مدرنیسم بگذارد تا با آموخته های قومی و دین خود ، فرزندانمان را از مهر مادری سیراب كنیم آن وقت می توانستیم تأثیر مدرنیسم بر گلین ها را راحت تر بپذیریم.
بی بی حمیده محمد نیازی – فصلنامه فراغی – سال شش- شماره بیستم. زمستان 1384
عصر صحرا...
ما را در سایت عصر صحرا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : عبدالمناف آق ارکاکلي asresahra بازدید : 558 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1391 ساعت: 6 PM