طوایف ترکمن قسمت سوم

ساخت وبلاگ

تركمنها به قبایل و تیره های متعددی تقسیم می شوند كه در ذیل نام آنها را می آوریم:

عالی ایلی، چاودار، یمرلی، ارساری، سالور، ساریق، تكه، یموت، گوكلان.

اكنون به بررسی محل زندگی و خصوصیات آنها می پردازیم با توجه به اینكه بیشترین اطلاعات در كتابهای مختلف در مورد سه طایفه تركمن یعنی تكه، یموت و گوكلان آمده است در مورد سایر طوایف تركمن فقط به معرفی و توضیحی مختصر اكتفا می كنیم.

تركمنهای عالی ایل

آل ایلی یا علی ایلی ها عمدتاً در ناحیه اندخوی در مرز شمالی افغانستان ساكن بودند، هر چند كه بخش كوچكی از این قبیله در مرز شمالی و ایالات قوچان و دره گز ایران زندگی می كردند و تابع امیر افغانستان بودند.

تركمنهای چاودار

چاودر یا چودیرها در منطقه بین مانقشلاق و خیوه زندگی می كردند تیره‌های عمده آنها از بحر خزر تا «كهنه اورگنچ» و «بولدومساز» و «پرسو» و «گوگ‌ جق مرو» متفرق می‌باشند.

تركمنهای یمرلی

یمرلی ها در سمت شرقی آمو دریا ساكن بودند.

تركمنهای ارساری

این قوم تركمن در ساحل چپ آمو دریا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمین داخل افغانستان سكونت داشتند. ارساری ها یكی از قبایل كثیرالعده تركمن در آسیای میانه بودند. بعد از غلبه روسها بر تركمنستان، اكثر ارساریها به دولت روسیه توسط بخارا خراج می پرداختند و تعداد كمی از آنها تبعه افغانستان بودند. اكثر آنها اسكان یافته بودند؛ آنها در روابط بین خانات بخارا و افغانستان نقش عمده داشتند و منتصب به چند تیره می شدند.

الف- قارا، ب- باكول، ج- آلاچا، هـ - اوكا.

تركمنهای سالور

سالورها یكی از قدیمی ترین قبایل تركمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگها و مهاجماتی كه موقع انتقال قسمت عمده تركمنها توسط سلجوقیان از آسیای مركزی به غرب روی داد بیشتر بود. سالورها در شرق سرزمین تكه، بین سرخس و رود مرغاب، می‌زیستند. و در اواخر دوران صفوی تركمنهای سالور در ناحیه «اتك» و «آخال» مسكن گرفتند و بعد از مرگ نادرشاه حركت تدریجی خود را به سوی خراسان آغاز كردند. سالرها در دوران پادشاهی فتحعلیشاه خود را به رود تجن رساندند عباس میرزا نایب السلطنه درگیریهای زیادی با این اقوام داشته است. سرانجام وی برای ریشه كن كردن این قوم در 12جمادی الثانی 1248هـ. ق. راهی سرخس شد و عده زیادی از سالرها را اسیر كرده به مشهد آورد.

تقسیم بندی آنها به قرار ذیل است: الف- یلواج (یالاواچ) ب- قره‌مان ج- آنابوگلی.

كه هركدام از این طوایف نیز خود به شعبات مختلفی تقسیم می شوند.

تركمنهای ساریق

یك قبیله قدیمی دیگری بودند كه در ناحیه پنجده كنار رود مرغاب، شرق سالورها ساكن بودند. اینها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بعجله روبه كاهش گذاشته است. این طایفه به قبایل متعددی با نامهای خراسانلی، بیراج، سوخته، آلاشا، هرزقی تقسیم می شوند كه هركدام دارای شعبات مختلفی هستند. ساریق ها در كنار رودخانه مرغاب اشتغال دارند و به این واسطه به زراعت و باغبانی می پردازند. گله‌های زیاد گوسفند و شتر كثیر دارند كه نزدیكی رودخانه قاراتپه در دامنه شمال پاروپامسیوس خوراك فراوان به جهت آنها موجود است.

تركمنهای تكه

تكه بزرگترین و نیرومندترین قبیله تركمنهاست كه نفوذ آنها در كشورهای مجاور بلكه در میان كل مردم تركمن محسوس بود. قدرت فزاینده تكه، رهبریت تركمنها را به آنها داد. همانطوریكه در واقع اسم آنها هم تلویحاً بیانگر آن بود.

آنها در آخال و واحه های مرو، و در سرتاسر كویر و اوزبوی، از نزدیك چاههای ایگدی گرفته تا مرزهای واحه خیوه می زیستند. زمانی اكثریت جمعیت تكه در سرزمین آخال ساكن شده بودند، اما بعد از اینكه سدی روی مرغاب ساخته شد، عده ای به واحه مرو انتقال یافتند، كه بدین ترتیب مرو از واحه آخال پرجمعیت ‌تر گردید و بواسطه اسم محل سكنای خود موسوم به آخال تكه و تكه مرو شدند.

علت انتقال تكه های مرو از واحه آخال فشار جمعیت و نداشتن زمینهای زراعی كافی و عدم وجود آذوقه در آخال بوده است كه یكی از رهبران تكه بنام قوشیدخان با زدن سدی بر روی رودخانه مرغاب آن واحه را آباد می كند. و تكه های مرو در سال 1835 از آخال تكه جدا می‌شود و در مرو در كنار رودخانه مرغاب سكنی می گزینند. آنچه كه از آنها اطلاع در دسترس است اینكه در آن اوقات عده زیادی از تركمنهای تكه به راهنمائی اورازخان از زمین آخال حركت كرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستای جیار كه در انتهای هری رود واقع است رسیدند.

سی سال بعد تكه ها جنگ خونریزی را با ایرانیهائی داشتند كه از طرف قاجاریه جهت تنبیه و غارت آنها فرستاده شده بودند در این جنگ - كه به جنگ مرو معروف است- تكه ها شكست سختی را بر قشون ایران وارد ساختند. بعد از شكست ایرانیها تركمنهای تكه «تراكمه ساریق وسالور را مطیع خود نمودند و تمام خاك مرو را تصرف كرده و خودرا نه تنها از تبعیت ایرانیها خلاص كردند، بلكه از تبعیت اهل خیوق نیز بیرون آمدند.

تكه ها كه از نیرومندترین و شجاعترین طایفه تركمن هستند در مقابل هجوم قشون ایرانی و روسی مقاومتهای زیادی می كنند و شكست زیادی را به این دو مهاجم قدرتمند و نیز حاكم خیوه وارد می سازند. در مورد شجاعت تكه ها در گرگان نامه مسیح ذبیحی اینگونه آمده است كه:«تنها تراكمه تكه سبب هستند كه روسها با هزار زحمت وضع حالیه خود را در آسیای وسطی تحصیل نموده اند و نتوانند روابط خود را در این ممالك وسعت دهند. كار آسانی نخواهد بود كه روسها تراكمه تكه را به اطاعت در آورند. آنچه بیشتر اسباب صعوبت انقیاد تراكمه تكه است نه تنها شجاعت آنهاست كه چندین دفعه علایم آنها به ظهور رسیده است بلكه میل زیاد آنها به آزادی می‌باشد.»

مسكن دائمی تكه ها نوار باریكی بود كه در طول كوپت داغ، از قزل آروات تا گاوارز، و دشت حاصلخیز مرغاب قرار داشت. به گفته گرودكوف، اكثر دهات تكه مخصوصاً در آخال، بوسیله دیوارهای گلی بلند احاطه شده و بصورت مكانهای استحكاماتی در مسیر رودخانه ها، گاهی تك، بعضی اوقات بصورت جفت و حتی گروههای بزرگتر قرار داشتند.

مهمترین اینها عبارتند از: در كانال گوزباشی، باگیر، قاری قالا، میراوا، گوكجه، سالیك قالا، قبچاق و عشق آباد؛ در رودخانه كوزلوخ، یمیشان، شوقالا، كیالیجار، باب آراب، گومبت لی، وایزگنت قرار داشت؛ در رودخانه فیروزی ینی سو و رولمتای بوزمین قرار داشت و سرانجام در سكیزیاب، یانگی قالا، گوك تپه ، كهنه گوگ تپه و آخال واقع بود.

تكه ها به دو تیره عمده تقسیم می شوند به نامهای توختامیش و اوتامیش، تكه های توختامیش خود به دو تیره بك و وكیل منشعب می شوند كه از هركدام تیره های متعدد دیگری انشعاب پیدا می‌كند. تكه های اوتامیش نیز به دو تیره سیچمازشامل و باخشی شامل تقسیم می شوند كه هركدام از آنها نیز به تیره های كوچكتری تقسیم می شوند.

تركمنهای یموت

یموتها از قبایل قدیمی و پرجمعیت تركمن است و آنها نیز به مانند تكه ها از طوایف نیرومند و شجاع تركمن هستند كه در مصاف جنگ با ایرانیان و تزارهای وحشی شجاعت و نیرومندی خود را بارها به ثبوت رسانیدند.

یموتها كثیرالعده و شدیداً پراكنده شده‌اند و ساكن مناطق استرآباد تا كراسنوودسك (قزل سو) سواحل شرقی دریای خزر و اطراف خیوه بودند.

در گرگان نامه مسیح ذبیحی در مورد معرفی تركمنها مطالب ارزنده ای آمده است كه مختصراً می‌آوریم. «در معرفی تركمنها ‌ ابتدا به آنهایی اشاره خواهیم نمود كه بیشتر در اطراف مشرق سكنی داشته و با روسها بیشتر مربوط بوده و معروفتر از دیگران هستند. نزدیك دریای خزر مابین رودخانه های اترك و گرگان تراكمه قره چوقا كه اصلاً یموت هستند سكنی دارند و همچنین تراكمه بایرام شالی است كه قسمت بیشتر آن در خیوق هستند و حال آنكه به همه جهت به قدر هزار خانواده از تراكمه قراچوقا در خیوق می باشند. تراكمه قراچوقا كه در نزدیكی دریای خزر زندگی می نمایند به دو قسمت تقسیم می شوند: یك قسمت آن شریف جعفربای می باشد كه به قدر هشت هزار خانواده در ساحل دریای خزر زندگی می كنند. قسمت دیگر كه موسوم به آق آتابای یا چونی است به قدر هفت هزار خانواده است كه پهلو بلكه قدری بیشتر در طرف مشرق زندگی می‌كنند. در میان عامه یموت این دو اسم مشهور مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چونی از چونی سخت عار می‌كشند و حمایت دارند واتفاق و اتحاد ایشان در واقع سخت و موجب بسی حیرت است كه در حقیقت جزو اخلاق آنهاست.

هر خصومت و رنجشی كه درمیان آنها حاصل می شود رنجش و خصومت ایلیت است همین كه پای غیر به میان آمده تمام با هم متفق می شوند در میانه یموت نجبارا «ایگ» و نانجیب را «قول» می‌نامند. ایگ آنهایی هستند كه پدر و مادرشان یموتی است. قول آنهائی هستند كه پدرشان یموت و مادرشان از ولایت است.

سرزمین یموت محدود است از شمال به اترك، از مغرب به دریای خزر از جنوب به دهات اتك استرآباد یعنی بلوكات سدن رستاق، استراباد رستاق، كتول، فندرسك و سنگر، همه جا كنار جنگل علامت مرزی است و دشت پهناور ماوراء آن زیر تسلط تركمن ها است. و از طرف مشرق به هرهر و یاس تپه و یك باریكه خاك بی طرفی كه بین اقامتگاههای یموت و گوگلان واقع است.

نام ایل یموت ماخوذ از اسم یموت پسر اغوزجك است. یموت صاحب دو پسر به نامهای «اوتلی تمور» و «قوتلی تمور» بوده است، اتلی تمور جد عشایر یموت خیوه و قتلی تمور جد مردم یموت ساكن در ایران هستند.

یموتها در ایام چنگیزخان و تیمورلنگ اراضی فعلی را كه در دست دارند بدست آورده سكنی گرفتند. موقعی كه خاندان اتابكان حكمرانی می كردند یموت ها در منطقه شمال و شمال شرق ایران فعالیتهای زیادی در تركمن كردن منطقه داشتند.

محل استقرار اولیه یموت عبارتند از: خوجه نفس، كمش تپه، خلیج حسنقلی، چله كن (چهاركن)، چكیشلر، اترك.

در اینمورد رابینو می نویسد: «محلات ذیل بعضی از اقامتگاههای دائمی یموت است كه ذكری از آنها نشده است:

الف- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبی اترك در 72 میلی شمال غربی بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28 میل در مغرب بیرام الم.

ب- پست مرزی یاغی الم هشت میل در شمال غربی بیرام الوم.

ج- چاتلی در هشت فرسنگی چكشلر و 32 میلی (هشت فرسخی شمال غربی گنبدقابوس).

د- سنگرتپه در نزدیكی مصب اترك در ده میلی شمال شرقی تازه آباد.

هـ- تازه آباد در ده میلی شمال گمش تپه كه دارای هشت نه خانه متعلق به ماهیگران تركمن.

ز- آلتین تخماق تقریباً در نیم فرسخی دریا و دو فرسخی انچلی.

ح- گورك سفید در دومیلی گمش تپه و دو میلی دریا.››

ییت می‌نویسد: «یموت ها ظاهراً مردمی با ایمان و نسبت به معتقدات خود پای بند بودند، حتی خان های همراه ما نیز چندمرتبه در روز نماز خود را بجای می آوردند.»

اعتقاد كاملی به كلام ا.. مجید دارند. و در شهر صیام هرگاه مسافرت كنند تا آن مسافرت از ضروریات اسلامی نباشد روزه نمی‌خورند. به مشایخ و قضات و خوجه و صوفی خیلی احترام می‌كنند و نذورات برای آنها می برند.

بعد از قتل عام یموتهای خیوه توسط روسها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ایران در هم شكست. قسمتی از یموتها تسلیم روس و قسمتی دیگر تسلیم ایران شدند. در آن تاریخ آنها تقریباً 40000 خانوار (جمعاً 200000 نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خیوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ایران و ساحل شرقی دریای خزر زندگی می كردند.

در گرگان نامه آمده است: «بزرگتر و متمول‌تر و متمدن ترین تمام طوایف یموت اول طایفه جعفربای وثانیا طایفه آتابای است. ولی هیچ طایفه به تمول و تمدن جعفربای نمی‌رسد» و عده یموت‌ها تقریباً هفت هزار خانوار است، كه یك سوم صحرانشین اند و بقیه اقامتگاه ثابت دارند، جعفربای ها ملاح و ماهیگر و تجار قبیله اند و وضع كارشان از همه بهتر است. بعد از آنها آتابای داز و دوجی و یلقی قرار دارند. پست‌تر از همه چارواهای بیابانی و سركش و فقیر تیره های قان یوخمز وایگدر می‌باشند، كه فقط معاش روزانه را در چادرهای خود موجود دارند تیره داز به افسانه‌هایی اعتقاد دارند كه به موجب آن ایشان از بازماندگان خاندان پادشاهی هستند. همسایگان آنها نیز ایشان را ارجمندترین تیره قبیله یموت می‌شمارند قبیله های یموت از حدود غربی به مشرق به ترتیب ذیل مقیم هستند. جعفربای، آتابای، یلقی، داز، دوجی، بكه، بهلكه، بدراق، ایمیر، كوچك، سلاخ، قجق، قان یوخمز و ایگدیر.

تراكمه جعفربای چون در سواحل سكنی دارند سابقاً اسباب واهمه ایرانیانی بوده اند كه در سواحل دریای خزر سكنی دارند و ایرانیها آنها را سارقین دریا و اشرار می پنداشتند.

تركمنهای گوگلان

گوگلان اسمی است با مسمی، زیرا كه گوگلان مشتق از دو كلمه گوك ولان و گوك به تركی سبزولان به معنی جایگاه است. قبیله گوكلان سرزمین محدودی را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه آنا از یاس‌تپه در ساحل جنوبی رودخانه در مغرب تا سرچشمه گرگان رود در یلی چشمه و دهنه گرگان رود در تنگراه و یا تخمیناً از طول جغرافیایی 55 تا 56 درجه‌ شرقی می‌باشد.
شهرهایی كه اراضی گوگلان را در جلگه گرگان مشروب می سازند، عبارتند از: آب حاجی لر، كچه قره شور كه از قلعه كافه و دوزین جاری می شوند و آب بانیل از وامنان وآب چقربیگدلی از دهنه فارسیان و فیرنگ و آب اوبه خالّی خان از دهنه تنگراه. مردم گوگلان افرادی كشاورز و در عادات خود مانند بادیه نشین ها نیستند. اینان در همان چادرهای نمدی تركمن زندگی می كردند، اما دیر و بندرت اوبه یا محل سكونت خود را عوض می كردند و در نتیجه محلی كه آنها در آن بسر میبردند بسیار كثیف و نامناسب می نمود. با روسیه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ابریشمی دارند و درخت توت پرورش می دهند و كرم ابریشم تربیت می كنند و قدری نیز تریاك می كارند و به استعمال آن نیز سخت معتادند. مصنوعات ایشان فقط نمد و فرشهای زبر و مقداری پارچه ابریشمی است. مردمش مطیع‌تر از یموت و در خط رعیتی و زراعت طرف نسبت با یموت نیستند.

آرمینیوس وامبری درباره گوگلانها می نویسد: «اگر بخواهم از روی وضعیتی كه داشتند ومناسباتی كه بین آنها و همسایگانشان برقرار بود قضاوت نمایم باید آنها را بدیده صلح‌جوترین و متمدن‌ترین تركمنها نگاه كنم و به همین عنوان معرفی نمایم. غالب آنها از روی میل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ایران می دانند.

بهرحال اراضی گوكلان حاصلخیز و قابل، هوایش سلامت و نسبت به هوای یموت ییلاق و دارای چشمه سارهای زیادی است. و یكی از زیباترین مناطق شمال خراسان است. ولی بواسطه كمی جمعیت فرسخ ها از اراضی ایشان عاطل و بی حاصل مانده است.»

كلنل ییت كه سفری به میان گوكلان ها داشته و آنها را از نزدیك مشاهده كرده است می- نویسد:‹‹به نظر می‌رسید كه آنها تیره‌های بسیار متفاوتی از تكه ها، ارساری ها و سایر تركمن های دیگری كه تا آن موقع دیده بودم باشند بعضی از آنها بور و تعدادی نیز زرد پریده رنگ بودند و در مقایسه با تكه‌ها و ساریك‌ها ریش‌های پرتری داشتند آنها اسبهای بهتری را سوار بودند و كلاههایی از پوست بره، تقریباً بزرگتر و پهن تر از كلاههای عادی بر سرداشتند. درون آلاچیق‌های آنها نیز وضع خوبی نداشت، از قالیهای زیبایی كه تكه‌ها و ساریك‌ها بر كف چادر فرش می كنند و یا كیف هایی كه بر دیوار می آویزند، خبری نبود، علت این امر، فقر یا نداری آنها نبود، چون وضع خوبی داشتند بعضی از سران آنها ثروت زیادی داشتند، از جمله سبحان قلی‌خان رئیس ابه‌های شغال تپه» بلكه علت آن این است كه گوكلان ها مانند طایفه های دیگر هنر قالیبافی و كیف بافی و ... را نداشتند و تنها هنر آنها در زمینه صنایع دستی نمدبافی می باشد ونیز آنها همواره ساده زندگی می كردند وبه بكار بردن اشیاء قیمتی در منازل خود اشتیاق نداشتند.

گوكلان ها پیش از طوایف دیگر تركمن مطیع ایرانیان شدند زیرا «آنان در سرزمینی كه به سر می بردند به علت حملات پی در پی ایرانیان زندگی آرامی نداشتند و پیش از آنكه ایران آنها را تسلیم خود كند مورد تهاجم آقامحمدخان (پادشاه ایران) و محمد امین خان (حاكم خیوه) قرار گرفتند و تا حدود زیادی نابود شده بودند. بدین طریق آنها چاره ای جز تسلیم شدن به شاه ایران در اوائل دهه 1840 نداشتند.»

طوایف و قبایل مقدس تركمن ها

غیر از طوایف و تیره های مختلف تركمن، تركمنها دارای چهار طایفه دیگری موسوم به اولاد هستند. این طوایف چهارگانه اولاد از طوایف مقدس تركمن به شمار می آیند. زیرا آنها خود را از نسل خلفای راشدین « رضی الله تعالی عنهم اجمعین» می دانند.

این طوایف عبارتند از:

الف- شیخ از نسل حضرت ابوبكر صدیق (رض)

ب- مخدم (مختوم) از نسل حضرت عمرفاروق (رض)

ج- آتا از نسل حضرت عثمان ذی النورین (رض)

د- خوجه از نسل حضرت علی مرتضی (رض).

این طوایف چهارگانه كه از چهار یار پیامبر (ص) انشعاب یافته اند بخاطر اینكه چهار یار از یاران و خویشاوندان نزدیك رسول اكرم (ص) می باشند اولاد آنها در نزد تركمنها مقدس شمرده می‌شوند. چرا كه حضرت ابوبكر (ع) پدر زن پیامبر اكرم (ص) می‌ باشد، حضرت عمر (ع) هم پدر زن پیامبر اكرم (ص) و از طرف دیگر داماد حضرت علی (علی) می باشد. حضرت عثمان (ع) و حضرت علی(ع) هر دو داماد پیامبر اكرم (ص) می باشند. و روایت است كه می گویند آنها (اولاد) برای تبلیغ دین مبین اسلام و از طرف دیگر بعلت فرار از ظلم و جور خلفای اموی به میان تركمنها آمده اند. و تركمنها به آنها اولاد گفته و احترام بسیار زیادی نسبت به آنها قائل بودند و هستند. از میان این طوایف. آتا و خوجه پرنفوذترین آنها هستند. به جهت اینكه فرزندان این دو طایفه از نوادگان و اهل بیت رسول اكرم(ص) محسوب می شوند.

در كتاب ایرانیان تركمن آمده است: «گروهی از تركمنها نیز به اولاد مشهورند. آیرونز آنها را قبایل مقدس می‌نامد. این گروه به چهار قسمت تقسیم می شود كه هر كدام از آنها خود را فرزندان یكی از خلفای راشدین (رض) می دانند. این تنها گروهی است كه در عین تركمن بودن در شجره اصلی تركمنها جای ندارد.»

آنها در هنگام جنگهای قبیله ای بین تركمنها و حتی در سخت ترین شرایط می توانستند آزادانه در میان تمام طوایف متخاصم رفت و آمد نمایند و در دعوای آنها میانجیگری می كردند و بارها همین اولادها جدال‌ها و ستیزهای بزرگی را در میان طوایف تركمن خنثی نموده و بین گروههای متخاصم آشتی ایجاد نمودند.

ویلیام آیرونز در مورد طوایف مقدس و محل آنها می نویسد: «همواره یك كانال ارتباط میان طوایف متخاصم حفظ می گردید كه می‌شداز آن برای برقراری صلح و نیز انجام سایر مقاصد استفاده كرد. این كانال ارتباطی عبارت از قبایل كوچكی بود كه ادعا می كردند از اعقاب خلفای راشدین هستند. تمام قبایل معمولی تركمن همواره با این قبایل دارای تبار مقدس مناسبات صلح آمیز داشتند، زیرا به اعتقاد تركمنهای معمولی، یاغی شدن به آنها موجب عقوبت شدید الهی بود. اعتقاد به این عقوبت می توانست نه فقط از یاغی شدن بلكه از عمل خصومت آمیز غیرموجه علیه هریك از اعضای قبایل مقدس جلوگیری كند. هنوز هم حكایت های متعددی درباره دیوانه شدن كسانی كه اشتباهاً بجای تركمنهای معمولی به قبایل مقدس حمله كرده و اموال آنها را سرقت كرده بودند نقل می شود.

بنابراین اعضای قبایل مقدس كه اولاد خوانده می شوند. می‌توانستند به منظور تجارت یا بعنوان پیكهای سیاسی آزادانه در بین گروه های متخاصم رفت‌وآمد كنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود كه آنان در جهت برقراری صلح میان قبایل متخاصم اقدام نمایند. این نقشی بود كه تا اندازه‌ای از همه گروههای بی طرف انتظار می‌رفت، لیكن الزام اولادها به ایفای این نقش از دیگران بیشتر بود. افراد مطلع می‌گفتند، پس از آن كه حمله ای به گروههای خصم صورت می‌گرفت، اولادها گهگاه به دفاع از قربانیان حمله برمی خاستند و با مطرح كردن فقر و تنگدستی آنان خواستار پس دادن بخشی از احشامشان می شدند.

گفته می‌شود گاه بخشی از اموال غارتی واقعاً مسترد می گردید، اما هیچگاه تمام آنرا پس نمی دادند. وقتی میان دو طایفه خصومتهایی با ابعاد بزرگتر از گوسفند دزدی در می‌گرفت اولادها میان گروه‌های متخاصم رفت و آمد می‌كردند و خواهان برقراری صلح و آرامش می شدند. البته آنان همیشه در كوششهای خود موفق نبودند. مع ذلك، نقش اولادها، بعنوان یك كانال سیاسی، برای تمام یموتها ارزشمند بود و بخش مهمی از ساختار سیاسی سنتی آنان را تشكیل می داد.»
ییت می نویسد: «می‌گفتند كه یموتها به انتقام اسبی كه گوكلان ها از آنها دزدیده بودند، سعی داشتند تا به آنها ضربه ای بزنند، اما تنها چیزی كه آنها به آن برمی‌خورند دختر بچه‌ای بوده است كه دست مادر كور خود را گرفته و او را راه می برده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنیمت بردند به امید اینكه شاید گوكلان ها برای باز پس گرفتن وی راضی شوند تا مبلغی را به آنها بپردازند، از بدشانسی آنها این دختر متعلق به خواجه یا سید بود و زمانی كه پدر وی برای باز پس گرفتن او نزد یموتها رفت آنها بدون طلب چیزی دختر را به وی پس دادند، بسیار جالب بود كه تركمنها اینقدر به خواجه یا سید خود احترام می گذاشتند و اموال متعلق به وی را مقدس می‌دانستند و زمانی كه چیزی را به سرقت می بردند ومعلوم می‌شد كه از آن سید است خیلی زود نسبت به باز پس دادن آن اقدام می كردند. تركمنهای سید مختارند تا آزادانه بین قبایل مختلف رفت ‌و آمد كنند. ... اینان بسار مورد احترام یموتها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نمی گیرند.»

كلنل چارلز ادوارد ییت داستانی را بیان می كند كه در آن گروهی از یموتهای قان یوخمز و ایگدر برای غارت به طرف گوكلان رفته و مقادیر زیادی از گوسفندان آنها را غارت كردند وبا پیروزی و خوشحالی به دهكده برگشتند: «بلافاصله بعد از رسیدن به دهكده، هریك از افراد سهم خود را از غنیمت بدست آمده صاحب شدند، اما چیزی نگذشت كه نگرانی ها شروع شده و شك و تردید بر دلها مستولی گردید، روی گوسفندان علامتی مشاهده شد كه براساس آن گمان می رفت آنها به خواجه یا سیدی تعلق داشته باشند، بهرحال این موضوع صحت پیدا كرد و اولین چیزی كه در این خصوص شنیدم این بود كه خواجه یا سیدها برای باز پس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام كرده و توبه نمود و بسیار اظهار ندامت می كرد از اینكه چرا بعد از مدتی كه غارتگری را كنار گذاشته بود بار دیگر خود را آلوده این كار كرده است، بقیه افراد گروه نیز به نوبه خود آنچه را كه بدست آورده بودند باز پس دادند. یكی از آنها كه از فرط خوشحالی با كشتن یكی از گوسفندان در شب قبل دلی از عزا در آورده بود، ناچار گردید تا یكی از گوسفندان خود را مایه بگذارد و این تمام چیزی بود كه از این غارت نصیب وی گردید. ترسی كه یموتها از سیدها دارند بسیار تعجب آور است، به محض آنكه بفهمند آنچه را كه به غارت گرفته اند از اموال سید است نسبت به پس دادن آن اقدام می كنند، تا مورد لعن و نفرین قرار نگیرند.»

این احترام و قداست سیدها نه تنها در میان یموت بلكه در میان تمامی طوایف تركمن همواره برقرار بوده است و حتی هم اكنون در میان تركمنها قبایل مقدس تركمن از احترام و عزت نسبتاً زیادی برخوردار هستند. بطوریكه در میان تركمن ها ضرب المثلی است كه می گویند «اولادینگ ایتینی كشكی گورمه» یعنی حتی سگ سید را كشكی نبین. و این ضرب المثل بخاطر ترس آنها از لعن و نفرین سیدها می باشد.

طاهر سارلی

عصر صحرا...
ما را در سایت عصر صحرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : عبدالمناف آق ارکاکلي asresahra بازدید : 640 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1391 ساعت: 3 PM

لینک دوستان

نظر سنجی

نظر شما درباره ی وبلاگ عصر صحرا چیست

خبرنامه